به گزارش وکنا آثار و کارهای بزرگ ابن سینا و تاثیر او در سیر دانش بشری در مشرق زمین و استمرار آن در غرب همواره مورد توجه و بررسی مورخان علم در ایران و جهان اسلام و همچنین اندیشمندان علوم در مغرب زمین بوده است. یکی از نظریه های بحث برانگیز در این باره تاثیر ابن سینا در شکل گیری نظریه ماند یا اینرسی و مبانی مکانیک کلاسیک جدید است که عمدتا به گالیله و نیوتن نسبت داده می شود. از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این بحث مطرح شده وتا کنون ادامه داشته است.
در اینجا به مناسبت یکم شهریور روز بزرگداشت ابن سینا، طی مصاحبه با دکتر عباس طارمی دکتری تاریخ علم دوره اسلامی نویسنده کتاب نظریه میل ابن سینا و تآثیر آن بر نظریه ایمپتوس جان بوریدان سعی کرده ایم به سیر پژوهش در رساله دکتری ایشان که به نوشتن این کتاب انجامیده است بپردازیم تا ببینیم ابن سینا چه نقشی در شکل گیری مفهوم ماند و نظریه دینامیک جدید و انتقال مفهوم مِیل به مغرب زمین داشته است.
سابقه پژوهش درباره نظریه دینامیک ابن سینا یا همان نظریه مِیل به چه تاریخی بر می گردد؟
سلیمان پینس از نخستین مورخان علمی است که به مطالعه تاریخ نظریه دینامیک(میل) پرداخته است. او نفوذ و تأثیر یحیی نحوی را تا دوره قبل از قرن دهم میلادی و به یحیی بن عدی میرساند. مورخین بزرگی چون کلاگت که آثار مهمی را درباره تاریخ مکانیک نگاشته¬اند عمده شناختشان از ابن سینا و ابوالبرکات بغدادی بهواسطه آثار پینس و ترجمههای او از متون عربی است (Clagett: 1959,p.510).
آثار مهم دیگری که در زمینه نظریه ایمپتوس نوشته شده، از آنِ مورخ علم پیشکسوت، پیر دوئم است. وی در آثار خود به انتقال مفهوم ایمپتوس از طریق دانشمندان مسلمان به غرب لاتینی اشاره کرده است؛ از جمله در کتابی با عنوان «Etudes sur Leonard de Vinci» به تأثیر البطروجی در انتقال نظریه ایمپتوس به غرب از طریق رساله ترجمه شده لاتین با عنوان « De motibus celorum» اشاره کرده است. خانم مییر در اثر مهم و کلاسیک
«Zwei Grundprobleme der scholastischen Naturalphilosophie(Rome1951) » نظرات دوئم در این باب را نقد و رد کرده است.
اثر کلاسیک مهم دیگری که درباره انتقال نظریه ایمپتوس از دانشمندان مسلمان به غرب لاتینی نوشته شده، متعلق به مودی و تحت عنوان «گالیله و ابن باجه» است که در آن به بررسی «قوه مؤثر» در آرای ابن باجه میپردازد. این مقاله از سال ۱۹۵۱ تا سال ۲۰۰۴میلادی که آبل فرانکو در مقاله ای تحت عنوان
« Avempace, Projectile Motion and Impetus»
به نقد جانانهای از نظرات وی درباره قوه مؤثر ابن باجه پرداخت، مورد ارجاع مورخین و مطالعه کنندگان تاریخ علم بود.
کلاگت (۱۹۵۹) در جلد دوم کتاب «علم مکانیک در قرون میانه» به بررسی نظریه میل ابن سینا و نظریه ایمپتوس بوریدان پرداخته است
میشاییل ولف آلمانی نیز درباره نظریه ایمپتوس کتابی به آلمانی دارد که بنابر گفته خودش در مکاتبهای که نگارنده این رساله با ایشان داشته است تاکنون به انگلیسی ترجمه نشده ولی مقالهای درباره نظریه ایمپتوس به ویژه آرای یحیی نحوی دارند که به انگلیسی ترجمه شده است.
پس از مقاله مهم ولی مختصر آیدین صاییلی با عنوان «Ibn Sina and Buridan on the motion of the projectile»که آن را در سال ۱۹۸۴م. نگاشته، مقاله برجسته احمد حسنوی درباره نظریه دینامیک ابن سینا و نظریه میل تحت عنوان La Dynamique d’Ibn Sina (la notion d'”inclination”: mayl)
کامل ترین پژوهشی است که تاکنون در این موضوع انجام شده است. آخرین اثری که درباره تاریخ نظریه ایمپتوس نگاشته شده است مقاله یورگن سارنوسکی تحت عنوان « Concepts of Impetus and the History of Mechanics» است که در سال ۲۰۰۸ در کتاب «Mechanics and Natural philosophy before the scientific Revolution » چاپ و منتشر شده است. گفتنی است سارنوسکی در این اثر که درباره نظریه میل در آثار دانشمندان مسلمان است، بسیار ضعیف عمل کرده و بسیاری از کارهای مهمی را که در این خصوص انجام شده، ندیده یا نادیده انگاشته است.
اهمیت پژوهش شما در این رابطه در چیست؟
در این رساله با بررسی نسبتا جامعی در آثار ابن سینا پیرامون مفهم میل و توسعه نظریه دینامیک او در طبیعات و بررسی درون متنی و برون متنی و مقایسه متن ابن سینا با متن آثار جان بوریدان- دانشمند قرن چهاردهم میلادی و رییس دانشگاه پاریس- نشان می دهیم که او از آثار ابن سینا در نظریه دینامیک اش بهره برده است و در نهایت این نظرات به گلیله و نیوتن رسیده است.
تا قرن بیستم، عموم مورخان علم بر این باور بودند که قرون میانه، دوران فترتی بین عصر یونان و عصر رنسانس علمی غرب است. بر این اساس نجوم از بطلمیوس تا کپرنیک جهشی تاریخی داشته و در فیزیک هم از ارشمیدس تا گالیله هیچ تحول مهمی صورت نگرفته است.
هنگامی که پیردوئم نتایج پژوهشهای تاریخی خود را درباره نسخ بجا مانده علمی قرون میانه منتشر کرد، روشن شد که نظر غالب مورخان علم بسیار دور از واقعیت است. دوئم آشکار نمود که جهش تاریخی علم، افسانه و اسطورهای پیش ساخته است. او نشان داد که علم از دوره باستان تا دوره جدید به طور پیوسته در حال تکامل و پیشرفت بوده است. از نظر وی انقلاب علمی نه در قرن هفدهم بلکه در قرن چهاردهم میلادی رخ داده است. مورخان علم پس از دوئم راهی را که او گشود ادامه دادند و بسیاری از نظرات او را تأیید و یا مورد کاوش عمیقتر قرار دادند.
از جمله نظریههای مهم قرن چهاردهم، نظریه ایمپتوس بوریدان است که در مکتب فیزیک پاریس استمرار مییابد و به گالیله میرسد. به طوری که دقیقاً مشخص است که گالیله، کدامین چاپ از آثار متعلق به مکتب فکری پاریس را در قرن چهاردهم مطالعه کرده بود (باترفیلد: ۱۳۷۹، ص ۸). در بررسیهای مورخان غربی و از جمله دوئم به احتمال تأثیر نظریههای علمی قرون میانه اسلامی در حوزه دینامیک بویژه نظریه میل ابنسینا بر دانشمندان مغرب زمین پرداخته شد اما هیچگاه پژوهش مستقلی در این باره انجام نشد. اهمیت پژوهش حاضر در این است که استمرار جریان علمی در حوزه فیزیک و دینامیک را از قرون میانه اسلامی و نظریه میل ابنسینا تا قرون میانه غرب و شکلگیری نظریه دینامیک(ایمپِتوس) بوریدان و گالیله را نشان میدهد
بررسی نظریه میل یا ایمپتوس همواره در طول تاریخ علم مورد توجه دانشمندان و مورخان علم بوده است. عمده این بررسیها، توسط مورخان علم غربی متقدم از جمله پیردوئم، سلیمان پینس ، ارنست مودی ، آنلیزه مییر و مارشال کلاگت انجام شده است
فراز و فرود این نظریه از عصر ارسطو تا دوره علم اسلامی و از آن هنگام تا دوره ظهور دینامیک کلاسیک در زمان گالیله و نیوتن همواره مورد توجه خاص مورخان و فیلسوفان علم بوده است.
هربرت باترفیلد در اهمیت موضوع «نظریه ایمپتوس» میگوید:
نظریه ایمپتوس با تمام نقایصش در واقع نخستین فصل از تاریخ انقلاب علمی را به خود اختصاص می¬دهد. با حل قضیه حرکت به شیوه جدید بخش عظیمی از تفکرات مرسوم درباره جهان دگرگون شد. دگرگونی دیدگاهها درباره حرکت اجسام، ناگزیر به تحلیلهای فراوانی از انواع حرکتها منجر می شد و همین تجزیه و تحلیلها نطفه انقلاب علمی را در بطن خود می پروراند (باترفیلد: ۱۳۷۹، ص ۷-۶).
توماس کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی متذکر می شود که نظریه ایمپتوس یکی از بحرانهای موجود در تفکر ارسطویی است که بالاخره منجر به ظهور نظریه حرکت گالیله میشود. (sarnowsky, 2008, p.121)
پیر دوئم، یکی از مهمترین مورخان متقدم علم قرون میانه برآن است که توسعه دینامیک اساساً متضمن تمایز عناصر مختلف در مفهوم مدرسیِ ایمپتوس است ((ibid,p.121.
همچنین الکساندر کویره، فیزیک مبتنی بر نظریه ایمپتوس را حدواسط و رابط میان تفکر ارسطویی و تفکر فیزیک ریاضی و تجربی ارشمیدس و گالیله می¬داند ((ibid,p.122. میشاییل ولف نیز بر آن است که تاریخ نظریه ایمپتوس، تاریخ شیوهای معیّن از تفکر و بالاتر از این، یک نوع فلسفه طبیعی نوین است.
در مقابل، کسانی مانند لیندبرگ (۱۳۷۵، ص ۴۰۸) و سارنوسکی (۲۰۰۸,p.121) بر این باورند که نظریه ایمپتوس متفاوت از نظریه «اندازه حرکت» و براساس پارادایم ارسطویی است و حتی براین اصرار دارند که مفهوم یگانه¬ای از ایمپتوس وجود ندارد چه برسد به اینکه بتوان از فیزیک ایمپتوس سخن گفت.
با هر یک از این دیدگاه¬ها که به موضوع و مفهوم میل (ایمپتوس) نگاه کنیم، بدون تردید اهمیت آن را تصدیق خواهیم نمود.
کسانی هم مانند کلاگت برآناند تا حلقههای گم شده رشته پیوسته نظریه ایمپتوس را بیابند. او این مسئله را یکی از پرسشهای اساسی می¬داند که چگونه نظریههای اسلامی به غرب لاتینی رسیده و توسعه یافتهاند (Clagett: 1959,p.514). ولی در عمل همان نظرات قبلی مورخین غربی درباره ابنسینا را تکرار میکند.
در بررسی تحقیقات مورخین علم غربی دو نقص عمده مشاهده میشود: یکی اینکه این دسته از مورخان عمدتاً به دنبال پیگیری و ریشهیابی نظریه ایمپتوس در آثار یونانیان بوده و به آثار دوره اسلامی بویژه ابنسینا کمتر توجه کردهاند و به تکرار نظرات متقدمین بسنده نمودهاند. دوم اینکه، تسلط و آگاهی کافی بر طبیعیات ابنسینا ندارند.
در این رساله سعی شده ضمن ریشهیابی مسئله در طبیعیات ابنسینا و تطبیق آن با متن نظریه ایمپتوس در طبیعیات بوریدان اولاً به شناخت درست و عمیق از نظریه میل ابنسینا و اصول دینامیک وی دست یابیم و ثانیاً از طریق دلایل درون متنی و برون متنی به اثبات تأثیر نظریه میل بر نظریه ایمپتوس بپردازیم.
جهت گیری و نقد ابن سینا نسبت به ارسطو در حرکت پرتابه ها چیست؟
ارسطو در برابر نظریههای پارمیندس و هراکلیتوس نظریه و تعریف مابعدالطبیعی واحدی از حرکت به معنای «خروج تدریجی از قوه به فعل» ارائه داد تا ضمن ردّ نظریه سیلان و تغییر پیوسته هراکلیتوس و ردّ نظریه ثبات و عدم تغییر پارمیندس و زنون، توضیح روشنی از حرکت بدهد.
ارسطو موفق شد تا بحث از حرکت را در حوزهای جدا از مابعدالطبیعه با عنوان فیزیک مورد بررسی قرار دهد و بدین نحو تفکر علمی با او آغاز گردید. نظریه متافیزیکی حرکت او نظریهای وحدت بخش است اما هنگامی که نظریه فیزیکی حرکت او به مسئله حرکت قسری پرتابی و حرکت افلاک میرسد از نظریه واحدی تبعیت نمیکند.
از نظر او مبدأ هر حرکت طبیعی در خود جسم است و همین مبدأ طبیعی و میل طبیعی علت استمرار و توقف حرکت است. اما وقتی مبدأ بیرون از جسم در حرکت قسری موجب حرکت است، استمرار حرکت به موجب مقاومت محیط واسط است که سرانجام جسم را متوقف میسازد. گسست نظری تبیین او از حرکت با وارد کردن و تعریف عنصر جدید اثیر در افلاک بیش از پیش خودنمایی میکند.
شارحان و پیروان ارسطو همچون اسکندر افرودیسی و ثامسطیوس و سمپلیکیوس تلاشهایی برای رهایی از مشکلات نظریههای حرکت ارسطویی میکنند اما این یحیی نحوی (فیلوپونس) است که پس از هزار سال مبانی ارسطویی را نقد و ردّ میکند.
ابنسینا با ارائه مفهوم و نظریه میل فصل جدیدی در علم دینامیک در برابر نظریه دینامیک ارسطو میگشاید. گرچه او همواره به معلم اول احترام میگذارد ولی هیچگاه این امر موجب آن نشده که وی از بحث و کاوش بر روی مسائل علم و فلسفه و ارائه نظرات خود کوتاهی نماید.
نظریه میل ابنسینا دینامیک یکپارچهای را در حرکات زمینی عنصری و حرکات فلکی آسمانی ایجاد میکند. مفهوم میل مفهوم واحدی در تمامی حرکات زمینی و آسمانی است که بواسطه «مبدأ» و منبع آنها ـ طبیعی، قسری و نفسانی و یا بواسطه «خط سیر»شان مختلف و متمایز میشوند. در این باره علاقمندان می توانند به مقاله اینجانب با عنوان دینامیک پیوسته ابن سینا در مقابل دینامیک گسسته ارسطو در خردنامه صدرا مراجعه نمایند.
حرف جدید ابن سینا در مفهوم میل و دینامیک حرکت پرتابه ها چیست؟
میل از نظر ابن سینا به معنای قوه محرک جسم نیست چنانچه برخی آن را با نیرو به معنای جدید یکی تصور میکنند، در حالی که میل به معنای آن چیزی است که جسم را در دفع آنچه مانع حرکت است یاری میدهد نه آنچه جسم را به مقصد میرساند.
در رساله مبدأ و معاد ابنسینا روشنتر به تمایز میل با نیرو و حرکت اشاره کرد و معتقد است که:
«هر نیرویی، همانا به واسطه وجود میل، حرکت میکند. و میل چیزی است که در جسم متحرک احساس میگردد، به طوری که اگر بر سبیل قسر، جسمی ساکن گردد، این میل در آن احساس میشود. چنان که گویا جسم ساکن شده به واسطه آن میل با سکون خود، مقاوم است و حرکت را طالب، پس میل، غیر از حرکت است و هم غیر از قوه محرک» (ابنسینا: ۱۳۸۸، رساله مبدأ و معاد، ص ۱۲۲).
میل، همان حرکت و طبیعت نیست. بلکه میل، حرکت و طبیعت سه امر مختلفاند به طوری که در تحلیل و بررسی نظریه میل روشن خواهد گردید میل امری آنی است نه زمانی، در حالی که حرکت تدریجی و زمانی است. میل شدت و ضعف دارد در حالی که طبیعت اشتداد ندارد. هر جسمی استعدادی میلی دارد که به میزان مقدار ماده خود قابلیت پذیرش میل را دارد. جسم در حالی که در مکان طبیعی خود است دارای میل بالقوه است نه میل بالفعل و همین میل در برابر تغییر از حال سکون و ایجاد حرکت مقاومت میکند.
از نظر ابن سینا هر حرکتی متوقف بر وجود میل است و متحرک با وجود مقاومت محیط برآن غلبه میکند و به وسیله آن محسوس می¬شود تا وقتی که کاملاً به واسطه مقاومت محیط ضعیف می¬شود و از حرکت بازمی¬ایستد. این اصل را میتوان اصل اول دینامیک ابن سینا نامید.
جسم بدون میل، میل قسری نمیپذیرد و لذا حرکت قسری ندارد. اگر جسم بی میل حرکت داشته باشد لازم است که دو جسم با میلهای مختلف با سرعت یکسانی مسافت یکسانی را طی کنند که محال است.
برای حرکت به «معاوق و مقاومتی بیرونی» نیاز هست که بدون آن حرکت بی معنی خواهد بود ولی آیا برای حرکت نیز به «معاوق و مقاومتی درونی» نیاز هست؟ پاسخ ابن سینا به این پرسش مثبت است.
وجود میل متقدم برای هر حرکتی به معنی ضرورت وجود معاوقی درونی است که برای هر حرکتی مورد نیاز است؛ این امر در حرکت طبیعی موجبِ حرکت شتابدار سقوط آزاد میشود و در حرکت قسری موجب حرکت برخلاف طبیعت میشود. برهمین قیاس هر قدر مقدار ماده جسم بیشتر باشد میل آن بیشتر است و به همین دلیل است که برای مثال اگر قوه شدید خارجی به پَر سبکی وارد شود اینطور نیست که مسافت بیشتری را بپیماید و سریعتر حرکت کند بلکه هرقدر هم قوه محرک خارجی زیاد باشد، پذیرش میل قسری به دلیل وجود میل متقدمِ اندکِ پَر برای حرکت کافی نیست. (برای مطالعه بیشتر به مقاله چهارم سماع طبیعی ابن سینا مراجعه کنید.)
در نظریه دینامیک ارسطو، «حرکات طبیعی» با استفاده از مفهوم میل طبیعی، «حرکات قسری» با نظریه جذب و نقش محیط واسط به عنوان محرک توضیح داده میشود. همچنین «حرکات افلاک» با جعل عنصر پنجم و تعریف طبیعت آن به عنوان عنصری فسادناپذیر و تغییرناپذیر تبیین میشود. بنابر این نظریه ارسطویی دچار گسست نظری در تبیین انواع حرکات زمینی و آسمانی است. زیرا ارسطو هرگروه از حرکات را با وارد کردن فرضها و تعاریف کمکی تبیین میکند و همین امر موجب این گسست نظری میگردد.
ابن سینا با به کارگیری مفهوم میل و ارائه نظریه میل، الگویی پیوسته و یکپارچه برای تبیین حرکات زمینی (طبیعی و قسری) و حرکات آسمانی به دست میدهد. مفهوم میل مفهوم واحدی در تمامی حرکات زمینی و آسمانی است که به واسطه «مبدأ» و منبع آنها (طبیعی، قسری و نفسانی) و یا به واسطه «خط سیر»شان از یکدیگر متمایز میشوند.
از نظر ابن سینا ممانعت جسم از حرکت به واسطه جسمیت جسم نیست بلکه به دلیل قوهای درونی در جسم است که میخواهد جسم را در همان وضع نگه دارد. ابن سینا متذکّر میشود که این همان مبدأیی است که ما آن را جستجو میکردیم و این قوه همان میل است که در این تحقیق معنایی نزدیک به مفهوم «ماند» مییابد.
براساس نظر ابنسینا در همه حرکات مستقیم قسری، مستدیر قسری و نفسانی میل متقدمی لازم است تا جسم از مکان یا موضع منتقل شود و در عین حال تفاوتی ندارد که سبب ارادی یا خارجی باشد.
ابن سینا عبارتی را در کتاب مبدأ و معاد میآورد که به صراحت گویای اصل ماند به معنای استمرار حرکت و عدم تغییر حالت است: «اگر حال اصطکاک و تصادم به میان نمیآمد و قوه بیگانه را در هم نمیشکست، قوه غریبه به سوی آن نقطه که میرفت، تا آن اندازه که تناهی قوه جسمانی آن را ایجاب میکند، میرفت و تا بدان غایت نمیرسید بیگمان مغلوب قوه طبیعیه نمیگردید.» (ابن سینا: ۱۳۸۸، ص ۹۰).
ابنسینا از روابط کمی میل و عوامل تولید آن یعنی وزن و سرعت غافل نیست و هر چه پیشتر میرود این روابط را دقیقتر توضیح میدهد.
آیا بوریدان و گالیله از نظریه ابن سینا استفاده کرده اند؟
مقالات اول و دوم سماع طبیعی کتاب شفای بوعلی و آغاز مقاله سوم(فصل یکم و تقریبا یک سوم از فصل دوم) در اواخر قرن ۱۲ میلادی و در حدود سالهای ۱۱۶۰ تا ۱۱۷۰ میلادی در طلیطله و با عنوان Sufficientia به لاتین ترجمه شده است[۱].(Liber primus Naturalium, 2007-pp.53*, 55*) (Alverny III64, IV352)
مابقی فصل دوم و سوم تا فصل دهم از مقاله سوم، در حدود سال ۱۲۷۵ میلادی ترجمه شده اما بقیه سماع طبیعی هرگز به لاتین ترجمه نشده است.
بیست و دو نسخه خطی از ترجمه لاتین کتاب اول و دوم سماع طبیعی شفای بوعلی در اروپا موجود است
نسخی که یحیی مهدوی در فهرست مصنفات ابن سینا که در کتابخانه های اروپا موجود است میآورد، عبارتاند از:
- Bod, Poc(نسخه کامل شفا در ۲۵جلد که فعلاً ۱۶ جلد آن موجود است، متعلق به سال ۶۰۱تا۶۰۴ هـ.ق)
- Leid 1445- (نسخه کامل شفا، متعلق به سال ۸۸۲ هـ.ق)
- Bri.Or 7500-شامل منطق، طبیعیات و الهیات)
- Leid 1444- (شامل منطق و طبیعیات و الهیات)
- Bri 1655(شامل منطق و طبیعیات، متعلق به سال ۵۷۶ هـ.ق) –
- Bod 435(شامل منطق و طبیعیات، متعلق به سال ۵۷۱ هـ.ق) –
- Bri Or 2873 (فقط طبیعیات)نسخه ای که جعفر آل یاسین (۱۹۹۶) در تصحیح سماع طبیعی ذکر کرده است:
- Bod, Poc 125 (نسخه ناقص شفا، متعلق به سال ۵۶۱یا ۵۷۱ هـ.ق)
با ترجمه لاتین طبیعیات شفا، جان بوریدان با استفاده از نظریه میل ابن سینا، نظریه ایمپتوس را ارائه میدهد و پس از بوریدان پیروان مکتب وی در دانشگاه پاریس مانند آلبرت ساکسونی راه وی را ادامه دادند که در نهایت نظریه میل یا همان نظریه ایمپتوس در خوانش لاتینی آن به گالیله میرسد. مفهوم اینرسی و اندازه حرکت در فیزیک جدید اصول و مبانی دینامیک کلاسیک را تشکیل میدهند؛ ریشههای این مفاهیم به مفهوم میل و ایمپتوس میرسد که در طول تاریخ علم و فلسفه طبیعی به تدریج تکامل یافتهاند؛ به جرأت میتوان گفت در این راه مغرب زمین دین سنگینی به ابن سینا دارد و تاکنون آنچنان که شایسته است سهم و حق این دانشمند بزرگ در پیشرفت دینامیک ادا نشده است.
گرچه ابن سینا در این زمینه تلاش بسیار نموده ولی میان مفهوم اینرسی و اندازه حرکت تمایز صریحی قائل نشده است و گاهی به مفهوم اینرسی و گاهی به مفهوم اندازه حرکت نزدیک میشود و در این باره همچنان از لفظ قوه برای میل استفاده مینماید که برای برخی از محققان این توهم را ایجاد کرده است که میل از جنس نیروست.
در بررسی پیشینه نظریه ایمپتوس بوریدان در مغرب زمین دو عامل و محرک در پیگیری این نظریه از سوی بوریدان خودنمایی میکنند. یکی توضیح دومارکیا از قوه غیردائم باقیمانده در جسم با عنوان Vis derelict است که همچون تصاویر رسیده به چشم از تابش نور به اجسام موقت است، و دیگری تیغ اکام که بر سر حرکت فرود آمده بود و حرکت را حالتی از متحرک میدانست. از نظر بوریدان، ایمپتوس موقت نیست بلکه ویژگی ثابت و دائم جسم است و از سوی دیگر ایمپتوس با حرکت یکی نیست بلکه چیزی قادر به تولید خودش و از بین بردن خودش نیست، به عبارت دیگر ایمپتوس اعدام و ایجاد نمیشود و همچنین خود میرا و خودبخودی نیست.
توضیح همه اینها برای مسائل بوریدان در طبیعیات ابنسینا و نظریه میل او وجود داشت. تطبیق متن اصلی نظریه ایمپتوس با متن اصلی نظریه میل ابنسینا نشان میدهد که عبارات و مثالها و ویژگیهای برشمرده شده برای میل تا حد خیلی زیادی منطبق بر هم هستند. ذکر نظریه متکلمین و ردّ نظریه تولید متکلمین معتزلی توسط بوریدان ظن قوی ایجاد شده در تطابق دو متن را به یقین تبدیل میکند. زیرا هیچ یک از آثار کلامی اسلامی تا قرنها بعد از بوریدان به لاتینی ترجمه نگردید.
تشابه و تطابق تبیین حرکت شتابدار سقوط آزاد از دیدگاه ابنسینا و مبتنی بر نظریه میل با نظریه ایمپتوس بوریدان مؤید دیگری بر تأثیر نظریه میل بر نظریه ایمپتوس بوریدان است.
در پایان در اهمیت این رساله و کتااب باید گفت که این اثر کوششی چند ساله با بهره گیری از راهنمایی مورخان برجسته معاصر مانند پروفسور مک گینیز، احمد حسنوی و جنسن و اساتید دیگر در تبیین و اثبات این مطلب است که بطور قطع بوریدان از آثار ابن سینا و نظریه میل ابن سینا استفاده کرده موفق بوده واین افتخار بزرگی برای ایران و جهان اسلام است تا ریشه های علمی خود را بهتر از پیش بازشناسی کرده و به فرزندان خود بشناسانند.
در اینجا جا دارد تا از مرحوم استاد انوار و همچنین آقای دکتر چاووشی یاد کنم و از تشویق های بی دریغ شان قدردانی نمایم.
- در اینجا باید از آقای ینسن که اطلاعات گرانبهایی درباره نسخ لاتین سماع طبیعی را در اختیار بنده قرار دادند، تشکر نمایم. هرجا که نام ایشان بدون ذکر سال آورده شده منظور مکاتبات با ایشان است.
پانوشت:
به گفته دکتر طارمی آثار کلاسیک و مهمی که به این موضوع پرداختهاند، به صورت فهرستوار اشاره میشود:
- Pines,s. Les precurseurs musulmans de la theorie de l’impetus, Archeion, 21:298-306, 1938b
- Pines,s., Etudes sur Awhad az-zaman Abul-Barakat al-Baghdadi, Revues des Etudes Juives, N.S.,3:3-64,4:1-33. 1938a
- Pines,s.Un precurseur Bagdadian de la theorie de l’impetus, Isis, Vol.44(1953),247-51
- Moody,E.A., Galileo and Avempace, journal for history of ideas, 1951
- Maier, Anneliese., Zwei Grundprobleme der scholastischen naturphilosophie,2nd ed. Rome Edizioni di storia e literature, 1951
- Avicenna, Liber Primus Naturalium:tractatus secundus-Simon Van Riet, Jules Janssens, A.Allard, Gerard Verbeke.Published by Peeters Publishers, 2007
- Clagett, Marshal, The science of mechanics in the Middle Ages, Madison: university of Wisconsin Press. 1959
- Wolff ,M. Geschichte der Impetustheorie. Untersuchungen zum Ursprung der klassischen Mechanik. Frankfurt: Suhrkamp, 1978
- Sayili Aydin, Ibn Sina and Buridan on the motion of the projectile: Dogumunun bininci yili armagani , Ankara p.p. 141-160, 1984
- Hasnawi, Ahmad, “La Dynamique d’Ibn Sina (la notion d'”inclination”: mayl)”, dans Etudes sur Avicenne, dirigées par Jean Jolivet et Roshdi Rashed, coll. “Sciences et philosophie arabes (études et reprises)”, Les Belles Lettres, Paris, 1984.
- Franco Abel b. Avempace, Projectile Motion and Impetus, Journal of the history of Ideas Inc. 2004
- Sarnowsky Jurgen, concept of impetus and the history of mechanics in the book: W.R.Laird and S.Roux, Mechanics and Natural philosophy before the scientific Revolution 121-145. Springer, 2008