به گزارش وکنا– محصولات اصلاح ژنتیکیشده (جی.ام) و سلامت این عنوان مقالهای است که توسط دکتر هادی صمدی، پس از حدود دو سال در دایرهالمعارف اخلاق پزشکی اسلامی منتشر شد.
دراین مقاله استدلالهایی مطرح میشود که چرا عموم نقدهای وارد بر این محصولات نه فقط غیرعلمی، بلکه غيراخلاقیاند. با توجه به روند افزایش جمعیت کرهی زمین از یکسو، و گرمایش آن از سوی دیگر، با کمبود شدید مواد غذایی مواجه خواهیم بود و بنابراین باید نقدهای سانتیمانتال به این محصولات را کنار نهاد و به جد پروژههای مقاومسازی ژنتیکی محصولات کشاورزی، به ویژه در مقابله با کم آبی را، در دستورکار قرار داد.
در ادامه شما را عوت به خواندن این مقاله خواهیم کرد.
در سال 1983م، چهار گروه مستقل از هم، موفق شدند نخستین یافتههای کار خود را روی محصولات گیاهی تغییرِژنتیکیافته منتشر کنند (1). معمولاً، مطابق با نگاه عرفی (که البته، نادرست است)، «محصول غذایی اصلاحِژنتیکیشده[1] (جی.ام) به هر محصول غذایی گفته میشود که در آن تغییرات ژنتیکی رخ داده است»؛ اما این تعریف شامل همهی محصولات غذایی میشود؛ زیرا برخلاف نظر عمومی، حتی در محصولات ارگانیک نیز، طی زمان، تغییرات ژنتیکی (و/ یا اپیژنتیکی[2]) رخ داده است و کماکان، رخ خواهد داد؛ بنابراین، این تعریف کلیتر از آن است که محصولاتِ جی.ام را از دیگر محصولات غذایی (مثلاً محصولاتی که «ارگانیک» خوانده میشوند) متمایز کند. شاید، منشأ این خطا برداشت نادرست عموم از ثبات ژنتیکی دیگر محصولات غذایی باشد. در نقد این فهم عرفی، میتوان گفت طی فرایند تکامل زیستی در میلیونها سال گذشته، ژنوم گونههایی مانند گندم و ذرتِ وحشی که بعدها انواع اهلی آن به مصرف غذایی انسان رسیدند، مانند ژنوم همهی گونههای زیستی دیگر، در حال تغییر دائم بوده است؛ بنابراین، این تعریفِ عرفی، علاوه بر محصولات جی.ام، شامل همهی موجودات زنده میشود.
اگر بخواهیم با رویکرد فهم عرفی، پاسخی به این نقد دهیم، میتوانیم بگوییم درست است که ژنوم همهی موجودات زنده، طی فرایند تکامل زیستی تغییر کرده است (و کماکان، تغییر میکند)، اما ژنوم محصولات جی.ام را «انسان» تغییر داده است؛ پس، شاید اگر تعریف عرفی را محدودتر و دقیقتر کنیم، به شرط کافی برای تعریفِ محصولات جی.ام نزدیکتر شویم؛ بهعنوان نمونه، بگوییم: «هر محصول غذایی را که انسان دستکاری ژنتیکی کرده، محصول جی.ام است». این تعریف گامی کوچک بهسوی دقت برداشته؛ اما همچنان بسیار عام است و عمدهی محصولات غذایی مصرفی انسانها (ازجمله، بسیاری از محصولات ارگانیک) را در چندهزار سال اخیر شامل میشود؛ زیرا گندمهایی که دوهزار سال پیش به مصرف انسانها میرسیدند، دههزار سال پیش وجود نداشتهاند (دههزار سال پیش، همهی گندمها وحشی بودهاند) (2). با آغاز عصر کشاورزی، از حدود دههزار سال پیش، انسانها گندمهای وحشی را در مزارع کاشتند و آنها را که محصولی بهتر میدادند، دستچین کردند و بهعنوان بذر سال بعد، نگه داشتند. نیاکان ما با این کار، بدون آنکه از وجود ژنها خبر داشته باشند، بذرهایی با ژنهای خاص را دستچین کردند و بهمرور، دریافتند که برخی اقدامات آنها با بهبود نژادِ محصولات همراه است؛ بنابراین، بهنژادی یا اصلاح نباتات، سالها پیش از پیدایی مفاهیم ژن و بهنژادی وجود داشته است (3).
بار دیگر، میتوان با رویکرد فهم عرفی، در نقد این سخنان گفت که انسانها، «با قصد ایجاد تغییرات»، در محصولات جی.ام دستکاری میکنند؛ درحالیکه دستکاریهای نیاکان ما، ابتدا، کاملاً ناآگاهانه و احتمالاً، پس از مدتی، نیمهآگاهانه بوده است؛ درصورتیکه در محصولات جی.ام، دستکاری ژنها، آشکارا، به قصد ایجاد تغییرات انجام میشود و بنابراین، آگاهانه است.
پس، باز هم نیازمند تعریفی محدودتریم. این بار برای تدقیق بیشتر، محصولات جی.ام را اینگونه تعریف میکنیم: «هر محصولِ غذایی که انسان، آگاهانه و به قصد ایجاد تغییراتی مطلوب، آن را دستکاری ژنتیکی کرده است»؛ اما این تعریف نیز عام است و تقریباً، بسیاری از اقلامِ رایجِ غیرِجی.ام را هم دربرمیگیرد. از زمانی که مِندل[3] مفهوم ژن را مطرح کرد، بهویژه با کشف مجدد آن در ابتدای قرن بیستم (4)، دانشمندان به این فکر افتادند که اگر میپذیریم که بسیاری از خصوصیات گیاهان و جانوران ریشههای ژنتیکی دارند، پس ویژگیهایی که در محصولات غذایی، مطلوب یا نامطلوب، ارزیابی میکنیم نیز، از این قاعده مستثنا نیستند؛ بنابراین، باید بتوان با تغییراتی در ژنها یکی از این چند کار را انجام داد: الف. صفات نامطلوب را حذف کرد؛ ب. (اگر حذفشدنی نیستند، حداقل) صفات منفی را کاهش داد؛ ج. صفات مطلوب را افزایش داد؛ د. صفاتی مطلوب را به وجود آورد که نه در اقلام وحشی و نه در اقلام اهلیشدهی آنها وجود ندارند.
مجازدانستن دستکاری یا ایجاد تغییرات ژنتیکی، در بطن این ایده جای داشت و در عمل نیز، به کار گرفته شد. طی قرن بیستم، از روشهایی بسیار متنوع برای ایجاد تغییرات ژنتیکی در گیاهانی مانند گندم و ذرت استفاده شد؛ ازجمله، استفاده از مواد شیمیایی جهشزا یا پرتوافشانی با مواد رادیواکتیو (5)؛ به عبارتی، بذرها را در معرض فرایندهای جهشزا قرار میدادند و سپس آنها را کشت میکردند، به امید آنکه جهشی مطلوب رخ داده باشد. ازآنجاکه عموم جهشها مخرب و نامطلوب هستند، امکان موفقیت این عمل کم است؛ بنابراین، این شیوهی ایجاد تغییرات نیازمند تکرار زیاد است تا شاید بخت یار شود و جهشی مطلوب رخ دهد. در کشاورزی به این فعالیت «اصلاح نباتات» گفته میشود.
با توجه به این توضیحات، شاید اگر تعریف قبلی را قدری دقیقتر کنیم، به تعریفی نسبتاً مناسب برای محصولات اصلاحشده (و نه محصولات جی.ام) برسیم: «هر محصول غذایی که انسان، آگاهانه و به قصد ایجاد تغییراتی مطلوب، بهشکلی کور، در ژنهای آن دستکاری ژنتیکی میکند». این کار، ازآنجاکه میدانیم با چه قصدی انجام میشود، فرایندی آگاهانه است؛ اما چون نتیجهی نهایی را نمیدانیم، فرایندی کور است؛ بنابراین، حتی در نمونههای موفق، احتمال اینکه محصول نهایی، علاوه بر صفت مطلوب، صفاتی نامطلوب نیز داشته باشد، زیاد است. این پدیده، بهویژه در روشهایی دیگر که موسوم به دورَگِهگیری[4] است و از دیگر روشهای رایج برای اصلاح نباتات و جانوران است، مشاهده میشود. در یکی از روشهای دورگهگیری، بهعنوان نمونه، میان دو رقم متفاوت گندم آمیزش انجام میشود تا شاید از میان بذرهای تولیدشده، رقمی با خصوصیات مطلوب یافت شود. چنانکه مشخص است، این محصول نیز همهی شرایط ذکرشده در تعریف را دارد: الف. آمیزش را انسان انجام داده است؛ ب. بهقصد ایجاد تغییرات مطلوب انجام شده است؛ ج. تغییراتی در ژنتیک ارقام ایجاد شده است؛ د. تغییرات رخداده کور بوده است؛ به این معنا که از ابتدا نمیدانستهایم خصوصیات ارقام ایجادشده چه خواهد بود؛ بنابراین، میبینیم اگر قرار باشد برخی نقدهای رایج را که بهطور معمول به محصولات جی.ام وارد میشود، جدی بگیریم و مطابق آن نقدها محصولات جی.ام را کنار نهیم، به همان دلایل، باید محصولات اصلاحشده، یعنی تقریباً همهی مواد غذایی موجود در بازار را کنار گذاریم.
تعریفِ محصولات جی.ام
دانشمندان با کشف و توسعهی روشهای نقشهبرداری ژنتیکی، به این فکر افتادند که فرایند اصلاح نباتات را از حالت کور خارج کنند و آگاهانه، بخشهایی خاص از ژنوم گیاه را هدف قرار دهند؛ بهعنوان نمونه، بخشی از ژنوم را که از منظر کشاورزی بیانی[5] نامطلوب دارد، حذف کنند یا ژنی خارجی را در محل مطلوب، وارد ژنوم گیاه کنند؛ ازجمله، بهجایِ دورگهگیریِ کور، بخش مطلوب ژنوم یک گیاه را که به شوری، مقاومت ایجاد میکند، وارد ژنومِ گیاهِ هدف کنند که به شوری حساس است. حالا به تعریفی دقیقتر از محصولات غذایی جی.ام میرسیم: «هر محصول غذایی که انسان، آگاهانه و به قصد ایجاد تغییراتی مطلوب در ژنها، بهشکلی هدفمند و با بهرهگیری از شیوههای مولکولی جدید، دستکاری ژنتیکی میکند تا یکی از مسائل رایج کشاورزی را حل کند، محصول جی.ام است».
تدقیق در تعریفِ محصولات جی.ام
پاسخ اجمالی به چند پرسش، بهمنظور ایضاح بیشتر این تعریف، لازم به نظر میرسد:
تغییرات مطلوب در محصولات رایج جی.ام کداماند؟ بیشتر این تغییرات را در چه محصولاتی ایجاد کردهاند؟ تغییرات با چه هدفی و در پاسخ به چه مسألههایی ایجاد شدهاند؟ و بالاخره، منظور از شیوههای مولکولی نوین چیست؟ پس از دادن پاسخهایی اجمالی به این پرسشها، سراغ پرسش رابطهی این محصولات با سلامت خواهیم رفت.
بخشی عمده از محصولات غذایی جی.ام که تاکنون مجوز ورود به بازار غذا را اخذ کردهاند، به چهار محصول سویا، ذرت، کتان و کلزا اختصاص دارد. بیش از نیمی از این محصولات، به علفکشها و بیشتر محصولات دیگر، به آفات نباتی مقاوماند. در سالهای اخیر، محصولاتی که هم به علفکشها مقاوم باشند و هم به آفات نباتی (که به آنها «محصولاتِ جی.ام انباشته»[6] گفته میشود)، رو به افزایشاند.
مسائلی که برای حلکردن آنها محصولات جی.ام طراحی میشوند
علفهای هرز
علفهای هرز مشکل همیشگی کشاورزان بوده است. این علفها مقداری زیاد از آب و مواد مفید خاک را به خود اختصاص میدهند. وجینکردن و شخمزدن، سادهترین راههای سنتی برای مقابله با علفهای هرز هستند که هر دو برای باغچهای کوچک بهترین راهحلاند؛ اما برای مزارع بزرگ کشاورزی، ناکارآمدند. هزینهی فراوان و انرژی زیاد و افزایش فرسایش خاک (با شخمزدن)، مهمترین علل ناکارآمدی این روشهای سنتی است.
با پیدایی و بهبازارآمدن علفکشها، راهحلی جدید عرضه شد؛ اما مانند هر راهحل جایگزین در فناوری، این راهحل نیز مشکلی جدید به وجود آورد؛ علفکشها به محصول اصلی کِشتشده در مزرعه، مثلاً به ذرتها، نیز صدمه میزدند. مسألهی جدید این بود که آیا میتوان گیاه اصلی را به علفکشها مقاوم کرد، بهنحویکه فقط گیاهان نامطلوب از بین روند و گیاهان اصلی مزرعه آسیب نبینند؟ عمدهی محصولات جی.ام برای حل همین مسأله به بازار آمدهاند. معروفترین علفکشی که در کِشت محصولات جی.ام به کار میرود، گِلایفوسِت[7] (با نام تجاری راندآپ[8]) است و بسیاری از محصولات جی.ام طوری طراحی میشوند که به گِلایفوسِت مقاوم باشند. (کسی که مخالف بهکارگیری این دسته از محصولات جی.ام است، باید در پاسخ به کشاورزان بگوید راهحل پیشنهادی او برای حل مسألهی علفهای هرز چیست.)
آفات نباتی
بزرگترین کابوس هر کشاورز، حملهی آفات نباتی به مزارع است. راهحلهای سنتی رایج برای ازبینبردن لارو[9] و بسیاری از حشراتِ آفات، شخمزدن عمیق و سوزاندن باقیماندهی محصولات پس از برداشت و همچنین، سوزاندن علفهای هرز حاشیهی مزارع است. پرهزینه و سختبودن این اقدامات، بهویژه ناکارآمدی آنها، کشاورزان را به استفاده از سموم آفات نباتی، بیشتر، سوق داده است (استفاده از سموم آفتکش سابقهای بسیار طولانی دارد؛ اما در گذر زمان، کارایی سموم سنتی، ازجمله گوگرد، بسیار کم شده است؛ زیرا حشراتی که کشاورزان آنها را آفت مینامند، به سمومی که کشاورزان استفاده میکنند، مقاومت یکسان ندارند. تنوع در خصیصهی «مقاومت نسبت به سمی خاص» باعث میشود که همگی آنها یکجا و با هم نمیرند؛ آنها که مقاومتی بیشتر دارند، با شرایط جدید، سازگار و در فصل آتی، موفق به تخمگذاری میشوند. اگر مقاومت به سم، منشأ ژنتیکی داشته یا با تغییرات اپیژنتیکی، حاصل شده باشد (در هردو صورت)، خصیصهی مقاومتِ نسبت به سموم، به نسل بعد منتقل میشود و کشاورز را بر سر دوراهی قرار میدهد: یا مقدار سموم را بیشتر کند یا از سموم جدید استفاده کند. در حالت نخست، با خطر سلامتی مصرفکنندگان مواجه هستیم؛ در حالت دوم نیز، یافتن سموم مقرونبهصرفه و کمخطر برای انسان و مؤثر بر آفاتی که به سموم قبلی مقاوم شدهاند، امری دشوار است. با یافتن سم جدید، داستان دوباره تکرار میشود؛ زیرا مقدار سمی که فقط حشرات را بکشد و ضرری برای مصرفکنندهی محصولات نداشته باشد، معمولاً پایینتر از حدی است که همهی آفات را بکشد؛ بنابراین، برخی از حشرات به مرحلهی زادوولد میرسند و چرخه ادامه مییابد؛ نتیجه اینکه طی گذر زمان و با مقاومشدن آفات به سموم، کشاورزان مجبور به استفاده از مقادیر سم و دفعات بیشتر سمپاشی هستند. این عمل، جدای از هزینهبربودن، در درجهی نخست، برای خود کشاورز و در درجهی دوم، برای مصرفکنندگان محصولات، مشکلات سلامتی متعدد ایجاد میکند. برخی محصولات جی.ام برای حل این مسأله عرضه شدهاند.
دستهی دوم و در رتبهی دومِ بهکارگیری محصولات جی.ام، محصولات بی.تی قرار دارند؛ با پروتئینی به نام کِرای[10]، که برای حل مسألهی سموم آفات نباتی طراحیشدهاند. تورینژنسیس[11]، باسیلِ گِرم مثبتی در خاک است که ژن موجود در آن، پروتئین کرای را (که البته، انواعی متفاوت دارد،) تولید میکند. این پروتئین وقتی وارد دستگاه گوارش حشرات آفت نباتی میشود، آن را فلج میکند و باعث میشود حشره دیگر قادر به خوردن محصول نباشد و از گرسنگی بمیرد. در این دسته از محصولات جی.ام، ژن مربوطه را از باسیل تورینژنسیس، استخراج و وارد ژنوم بذر محصول میکنند؛ در نتیجه، محصول نیز دارای پروتئین کرای میشود و حشرات با خوردن اندکی از آن با مشکل هضم مواجه میشوند و دست از خوردن میکشند؛ بدینترتیب، این محصولات جی.ام، بهنحوی معجزهوار، مشکل هزارانسالهی کشاورزان را حل کردهاند (البته، مانند هر فناوری جدیدی، پیامدهای فرعی ناشناختهای ممکن است هویدا شوند که اکنون از آن آگاه نیستیم. مقاومشدن حشرات به محصولات این روش، یعنی مقاومشدن آفات به پروتئینهای کرای، محتملترین آن است).
مسائلی دیگر که محصولات جی.ام به حلکردن آنها یاری رساندهاند.
عمدهی محصولات جی.ام در همین دو دستهاند. بقیه، عموماً، شامل محصولاتیاند که در برابر شوری زیاد خاک، کمآبی، سرما و دیگر تنشهای محیطی مقاوماند و به گیاه این امکان را میدهند که در وضعیتی رشد کند که انواع معمول، در آن وضعیت محیطی رشد نمیکنند. با افزایش روند تغییرات اقلیمی، بیش از گذشته، به ارقامی از گیاهانی مانند ذرت علوفهای نیاز است که در مقابل کمآبی و نیز، شوری خاک مقاوم باشند. دانشمندان موفق شدهاند با کمک ژنی از یکی از باسیلهای خاک، موسوم به باسیل سوبتیلیس[12]، ذرت مقاوم به خشکسالی را طراحی کنند که برخلاف ارقام متعارف، با تأخیر در آبیاری خشک نمیشود و از سال 2013م، مجوز ورود به بازار را نیز اخذ کرده است (6).
دستهی کوچک دیگر محصولات جی.ام، محصولاتی هستند که با ویتامینها غنیسازی شدهاند یا پروتئین و روغنی بیشتر از انواع رایج تولید میکنند؛ بهعنوان نمونه، برنج طلایی دارای سه ژنی است که در ساخت بتاکاروتن[13] دخالت دارد که از مواد لازم برای تولید ویتامین آ است (در ادامه، برنج طلایی بیشتر معرفی میشود).
منظور از دستکاری ژنتیکی چیست؟ در دستکاری ژنوم عموماً دو کار انجام میشود: ژن یا توالیای را حذف میکنیم و/ یا یک یا چند ژن یا توالی را اضافه میکنیم. قطعهای از دیانای را که از خارج وارد میشود، دیانای اگزوژنوس[14] یا برونزاد گویند. دیانای واردشده به گندم میتواند یکی از انواع زیر باشد:
الف. از نوعی دیگر از گندم باشد؛ ب. از گونهای خارج از گندم، اما از گونههای نزدیک به آن باشد، مثل جو؛ ج. از گونهای دورتر، مثلاً حتی از یک جانور باشد؛ د. توالیای طراحیشده در آزمایشگاه باشد که نمونهاش در طبیعت نیست.
در هر نوع، محصول جی.ام نام خاص خود را دارد که در زبان فنی ژنتیکدانها، «تراریخته» تنها نام یکی از آنهاست؛ هرچند در استفادهی عمومی و رایج، بهویژه در ایران، معمولاً اصطلاح تراریخته معادل جی.ام در نظر گرفته میشود (جی.ام.اُ[15] نیز نام دیگر آن است). وقتی ژنوم خود گیاه را دستکاری کنند، به آن محصول، اینتراژنیک[16] میگویند؛ اگر از گونهای از همان خانواده، ژنی را وارد ژنوم محصول کنند، آن را فامیژنیک[17] مینامند؛ اگر ژن واردشده از همان تبار باشد، لینژنیک[18] خوانده میشود؛ اگر کلاً از گونهای بیرونِ تبار باشد، به آن نام ترانسژنیک[19] یا تراریخته میدهند و اگر خود دانشمندان، ژن یا توالی را ساخته باشند، به آن زنوژنیگ[20] (بیگانهریخت) میگویند.
روشهای ایجاد تغییرات ژنتیکی
در پاسخی بسیار اجمالی به این پرسش که دانشمندان با بهرهگیری از چه فنونی دیانای برونزاد را وارد ژنوم بذر میکنند، باید به سه روش، بیش از دیگر روشها اشاره کرد (روشهایی دیگر هم هست که کمتر استفاده میشوند).
تفنگ ژنی
در روش موسوم به تفنگ ژنی[21]، فلزی سنگین مانند طلا یا تنگستن[22]، به ژن مطلوب آغشته میشود و بعد، با شلیککردن به سلول هدف، ژن را وارد ژنوم میزبان میکند (این روش به انتقال ژن منحصر نیست و از آن برای انتقال پروتئین و حتی اندامکهایی مانند میتوکندری[23] به درون سلول نیز استفاده میشود. به این روش بایولیستیک[24] نیز میگویند. از کاربردهای دیگر این روش، تزریق واکسنهای دیانای است (7) که خبری خوش برای ۱۰درصد از جمعیت انسانی است که از تزریق با سوزن واهمه دارند (8). همانطورکه انتظار میرود، این شلیکها چندان دقیق نیستند و تنها قطعهی مورد نظر را وارد سلول میکنند؛ اما اینکه قطعهی شلیکشده کجای سلول قرار بگیرد، کاملاً تصادفی است.
استفاده از باکتری
در روش دوم، برای انتقال، از یک باکتری گرم منفی به نام اگروباکتریوم[25] (اگروباکتر) استفاده میکنند. اگروباکتر، بهطور طبیعی نیز، انتقال افقی ژنها را انجام میدهد و مثلاً در گیاه تنباکو، با واردکردن ژنهایی به درون گیاه، تومورهایی در آن ایجاد میکند (منظور از انتقال افقی ژن، انتقال ژنها به روشی غیر از انتقال از والد است؛ بنابراین، همهی روشهای بحثشده را شامل میشود). دانشمندان از این توانایی اگروباکتر استفاده میکنند و بهجای انتقال ژنهای تومورزا، ژنهای مطلوب را وارد گیاه میکنند.
استفاده از فاژ
در روش سوم، از فاژها[26] که نوعی ویروساند، استفاده میشود. فاژها نیز، مانند اگروباکتر، میتوانند ژنهای مطلوب را وارد گیاه کنند. اشاره به روشهای تولید محصولاتِ جی.ام از آن نظر لازم بود که بدانیم گونهای از روشهای دوم و سوم، مستقل از انسانها، طی میلیونها سال گذشته، به انتقال افقی ژنها میان گیاهان مشغول بودهاند و بدینترتیب، گونههای گیاهی جدیدی به وجود آوردهاند؛ به عبارتی، محصولات جی.ام طبیعیتر از آناند که مخالفان معرفی میکنند.
آنچه تا اینجا بیان شد، معرفی مختصری از چیستی محصولات جی.ام بود. از زمان معرفی محصولات جی.ام، با تولید و مصرف این محصولات بسیار مخالفت شده است که میتوان آنها را در چهار دسته گنجاند: مخالفتهای فلسفی و دینی، مخالفتهای پزشکی و سلامت، مخالفتهای محیط زیستی، مخالفتهای اقتصادی و سیاسی. در ادامه، تنها به مخالفتهای پزشکی، اشاره و بهنحوی اجمالی، استدلال اصلی مخالفان را از نظر فلسفیاخلاقی تحلیل میکنیم.
مخالفتها با محصولات جی.ام از منظر پزشکی
استدلال اصلی مخالفان
استدلال اصلی که عموماً علیه ورود محصولات جی.ام به بازار غذایی مطرح میشود، ساختاری شبیه استدلال زیر دارد:
محصولات (غذایی) اصلاحِژنتیکیشده (جی.ام) برای سلامتی انسان خطر دارند؛
مصرفکردن هرچه خطری را متوجه سلامت انسان کند، ممنوع است؛
بنابراین، ورود این محصولات به بازار ممنوع است.
با مقدمهی نخست آغاز میکنیم: آنطور که در مقدمهی مقاله ذکر شد، از لحاظ شیوهی تولید و نوع دستکاری (اینکه ژن یا توالی را اضافه یا کم کرده باشیم، به چه میزان و به چه شیوهای این کار را انجام داده باشیم، محصول علیه آفتکشها طراحیشده باشد یا علیه علفکشها و…) و انواع اقلام (سویا، ذرت، کتان، کلزا، برنج، ماهی و…)، شاهد تنوعی بزرگ از محصولات جی.ام هستیم. مقدمهی نخست همهی این محصولات را ذیل چتری واحد قرار میدهد. وجه مشترک همهی آنها، تنها، نامِ جی.ام است. به این دلیل، توصیهی سازمان بهداشت جهانی آن است که مخالفان باید «موردبهمورد» و با دقت، مشخص کنند که کدام محصول موجود در بازار غذایی، خطری را متوجه مصرفکنندگان میکند و دقیقاً، چه عارضهای دارد (9). در آن صورت، مخالفتهای دقیق و مشخص، بسیار ارزشمند خواهند بود؛ زیرا اگر مخالفتِ بجایی باشد، راه را بر حذف خطاها میگشاید. در غیر این صورت، چنین توصیهای به این میماند که فردی بگوید غذاهای چینی برای سلامتی مضر یا مفیدند، بدون آنکه به غذایی خاص و ضرر یا فایدهی آن اشاره کند؛ البته، گاهی تلاش شده است قدری، دعوی دقیقتر شود و به خطراتی اشاره شده است؛ این خطرها عمدتاً بالقوهاند، نه بالفعل. سه دسته از خطرهای بالقوه (امکانی) در قالب سه دعوی گوشزد میشود (البته گاهی مخالفان استدلالهایشان را بالفعل بیان میکنند، بدون آنکه کارآزمایی بالینی معتبری برای دعوی خود عرضه کنند. این استدلالهای عقلگرایانه، در پزشکیِ مبتنی بر شواهد، نقد شدهاند که در اینجا به آنها پرداخته نمیشود).
دعوی نخست، گِلایفوسِت سرطانزاست. محصولات جی.ام حاوی گلایفوسِتاند؛ بنابراین، محصولات جی.ام سرطانزا هستند.
هر دو مقدمهی این استدلال باید تحلیل شوند؛ نخست آنکه باید مشخص شود چه مقدار از گلایفوسِت سرطانزاست و شواهد تجربی که به نفع سرطانزایی آن عرضه شدهاند، کداماند. از منظر پژوهشگران علوم پزشکی، اینکه برای حقوقدانی، در مقام قاضی دادگاهی در آمریکا، محرز شده که کشاورزی با مصرفکردن گلایفوسِت در مزرعهاش به سرطان مبتلا شده است (10)، دلیلی موجه بر پذیرش سرطانزایی گلایفوست نیست (پژوهشگران علوم پزشکی، اینگونه دعاوی را تنها با انجامدادن کارآزماییهای بالینی، البته، عمدتاً ابتدا روی جانوران و در صورت نداشتن خطر، روی داوطلبان انسانی میآزمایند. شرایط ورود چنین محصولاتی به بازار غذا، بسیار سختگیرانه است (11). این نکته از آنجا حائز اهمیت است که بسیاری از محصولات غذایی متعارف نیز، میتوانند سرطانزا باشند. کماکان، پرسشی دقیقتر باقی است: آیا گلایفوسِت در مقدارهای استفادهشده در محصولات جی.ام، سرطانزاست؟ پاسخ دانشمندانی که در این زمینه پژوهش کردهاند، کاملاً منفی است (12).
در اینجا، تصحیح دو بدفهمیِ رایج لازم است: نخست آنکه گلایفوسِت، سالها قبل از تولید محصولاتِ جی.ام (از 1974م.)، در کشاورزی کاربرد داشته است و امروز نیز، در کشت محصولات متعارف به کار گرفته میشود؛ بنابراین، ارزیابی ضرر احتمالی آن را باید مستقل از محصولات جی.ام انجام داد؛ به عبارتی، اگر سرطانزایی گلایفوسِت در مقدارهای رایج اثبات شود، آنگاه، نهتنها محصولاتِ جی.ام، بلکه بسیاری از محصولات متعارف نیز باید از بازار غذایی حذف شوند. دوم آنکه دستهای از گیاهان جی.ام که به گلایفوسِت مقاوم هستند، گلایفوسِت تولید نمیکنند، بلکه موادی تولید میکنند که آن را خنثی میکند. این نکته نشان میدهد، مقدمهی دوم استدلال، اساساً، بهنحوی نادرست بیان میشود؛ بهصورتیکه گویا با تغییراتِ ژنتیکیِ انجامشده روی محصولات جی.ام، این محصولات گلایفوسِت تولید میکنند.
همچنان، پرسشی مطرح است: چرا باید از چنین موادی که مصرفکردن آنها برای سلامت عموم تردید ایجاد کرده است، در تولید محصولات کشاورزی استفاده کرد؟ پاسخ ساده آن است که راههای جایگزین، ازجمله وجینکردن مزارع بزرگ، از لحاظ عملی، ناممکن است. این بر عهدهی مخالفان بهکارگیری گلایفوسِت است که علفکشهایی جایگزین و به داوری ایشان، بیخطرتر وارد بازار کنند. احتمالاً، محصولاتی بهتر یا فناوریهایی جایگزین، در آینده، وارد بازار خواهند شد. با ورود این فناوریها، گلایفوسِت کنار خواهد رفت؛ اما بجاست تازمانیکه گلایفوسِت کنار نهاده نشده است، آن را با حشرهکش ارگانیک روتنون[27] که در باغبانی ارگانیک کاربردی گسترده دارد، مقایسه کنیم. این مقایسه درسهایی آموزنده دربردارد؛ سازمان بهداشت جهانی، روتنون را در دستهی مواد بسیار سمی طبقهبندی میکند که بهطور غیراختصاصی، دستهای بسیار بزرگ از حشرات را میکشد و با ورود به زیستگاه ماهیها، برای آنها نیز کشنده است. پژوهشهایی معتبر، سمیبودن روتنون را تأیید کردهاند (13)؛ اما تنها با خوردن برچسب «ارگانیک» به محصولاتی که در سمپاشی آنها از روتنون بهره گرفته شده است، موضعگیری جمعیِ منفی علیه آن صورت نمیگیرد؛ این در حالی است که علیه محصولاتی که با گلایفوست سمپاشی شدهاند، این موضعگیری وجود دارد. تصویری مثبت و البته نادرست، از کشاورزی ارگانیک در ذهن عموم مردم نقش بسته است: محصولات ارگانیک سمپاشی نشدهاند؛ اما هیچ کشاورزی در مقابل حملهی آفات به مزرعهاش بیاقدام و منفعل نمیماند؛ کشاورزِ محصولات ارگانیک نیز، مستثنا نیست. مطابق استانداردِ محصولات ارگانیک در آمریکا، محصول ارگانیک، محصولی است که کشاورز، مقدم بر سمپاشی، روشهای سنتی مقابله با آفات را به کار گرفته باشد (14). این سخن به این معنی است که اگر روشهای سنتی در مقابله با آفات به کار گرفته شود و کماکان، آفات پابرجا بماند که تقریباً همواره چنین است، کشاورز مجاز به بهرهگیری از آفتکشهایی مانند روتنون است؛ بااینحال، محصول وی برچسب «ارگانیک» میخورد و با چندبرابر قیمت نسبت به محصولات متعارف وارد بازار میشود. تبیینی روانشناختی برای رفتار دوگانهی عموم مردم با گلایفوسِت و روتنون وجود دارد؛ به تعبیر جاناتان هایت[28]، قضاوتهای اجتماعی ما عمدتاً شهودیاند و استدلالهای متعاقب آن، تنها، در خدمت مُدللکردن شهود اولیه هستند (15). وقتی نام «روتنون» با «ارگانیک» همراه میشود و نام «گلایفوسِت» با «شیمیایی»، مردم بهنحوی شهودی، به نفع روتنون رأی خواهند داد و کسی به استدلالها و شواهد توجه نمیکند؛ ازاینرو، آزمایشهایی که سمیبودن روتنون را نشان میدهند، ولی سمیبودن گلایفوسِت در مقدارهای مصرفی کشاورزان را نشان نمیدهند، بهراحتی، نادیده گرفته میشوند.
دعوی دیگری که قائلان به ناسالمبودن محصولات جی.ام طرح میکنند، این است که با مصرفکردن دستهای از محصولات جی.ام، با نام «محصولات بی.تی» که به آفتها مقاوماند، پروتئینهای آفتکش موجود در محصول (پروتئینهای موسوم به کرای) وارد بدن میشوند که احتمالاً، سمی یا حساسیتزا خواهند بود.
در نقد این دعوی تذکر چند نکته ضروری است: نخست آنکه احتمالاً، میلیونها سال است که باسیلِ تورنجنسیس[29] پروتئین کرای را تولید کرده؛ بنابراین، بدن انسانها با آن آشناست. منتقدان محصولات جی.ام در نقد این نکته خواهند گفت، وجود باسیل و پروتئینی در خاک، توجیهکنندهی ورود آن به بدن انسان نیست. در پاسخ به این نقد است که نکتهی دوم مطرح میشود: سموم بی.تی نیز، دههها بهعنوان آفتکش در کشاورزی متعارف و غیرجی.ام استفاده شده بودهاند؛ بنابراین، از طریق محصولات متعارف نیز، طی دهههای گذشته، بدن انسانها با پروتئین کرای مواجه بوده است و شواهد تجربی نشان میدهند، این آفتکش برای انسان ضرری نداشته است. مهمتر آنکه گیاهان بی.تی، بسیار کمتر از آنچه در سمپاشیهای کشاورزی متعارف استفاده میشود، حاوی سم بی.تیاند؛ ازاینرو، اگر قرار است محصولات بی.تی را به بهانهی سمیبودن کنار نهاد، مقدم بر آن، باید دستهای بزرگ از محصولات متعارف را که با سموم بی.تی سمپاشی شدهاند، کنار گذاشت. در اینجا نیز، مسألهی راهکارِ جایگزین مطرح است؛ زیرا چنانکه اشاره شد، وضعیت سموم ارگانیکی مانند روتنون، دهها بار بدتر است.
تا اینجا، به دو ایراد اصلیِ ذیل خطرات جی.ام برای سلامتی، پاسخ داده شد؛ اما مواردی نگرانکننده نیز وجود دارد؛ معمولاً، در هنگام انتقال ژنها به درون بذر، از ژنهای مقاوم به آنتیبیوتیکها بهعنوان نشانگر استفاده میشود. اگر این ژنها، ناخواسته، به باکتریهای بیماریزا منتقل شوند، خطر بهوجودآمدن باکتریهایی مقاوم به آنتیبیوتیکها وجود دارد؛ البته، احتمال وقوع چنین پدیدهای بسیار کم است، اما خطری مهم محسوب میشود؛ زیرا در صورت محققشدن این احتمال ناچیز، با میکروبهایی خطرناک روبهرو خواهیم بود که بهرغم حذف این شیوههای تولید محصولات جی.ام، کماکان، باقی خواهند ماند و از بین نخواهند رفت؛ بنابراین، در فناوریهای جدید، تلاشهایی موفق صورت گرفته است تا از ژنهای مقاوم به آنتیبیوتیکها، بهعنوان نشانگر استفاه نشود؛ بااینحال، لازم به ذکر است تاکنون، شاهد گزارشی مبنی بر بهوقوعپیوستن این احتمال و انتقال چنین ژنهایی از محصولات بی.تی به باکتریها نبودهایم.
محصولات جی.ام و شرط «اساساً معادل»
اشاره به این نکته نیز، ضروری است که وقتی از مزایا و معایب محصولی سخن میگوییم، باید آن را با محصولات مشابه بسنجیم؛ برای مثال، فرض کنید این دعوی درست باشد که مصرفکردن محصول جی.امِ خاصی، بر سلامت مصرفکنندگان، آثار سوء داشته است. بلافاصله، باید مشخص شود بر سلامتِ چند درصد از آنان تأثیرات سوء داشته، شدت آن چقدر بوده و آیا این درصد و شدت، بیش از درصد و شدت مشابه در محصولاتِ همتای آن است یا خیر؟ این پرسش از آنجا حائز اهمیت است که بهعنوان نمونه، درصدی از مردم به برخی مواد غذایی متعارف، مثلاً گوجهفرنگی، نیز حساسیت دارند؛ اما این حساسیتها مانع عرضهی آن محصولات به بازار نمیشود. اگر میزان حساسیت مردم به گوجهفرنگیهای جی.ام بیش از حساسیت آنها به گوجهفرنگیهای معمولی نباشد، در این صورت، این سخنِ درست که «درصدی از مردم به گوجهفرنگیهای جی.ام حساسیت دارند»، مانعی برای ورود محصولات جی.ام به بازار نیست.
نتایج پژوهشهای فراتحلیلی نشان میدهد غذاهای جی.ام، «اساساً معادل» غذاهای متعارفاند (16). شرطِ «اساساً معادل» به این معناست که اگر ضررهای محصولاتِ جی.ام زیادتر از محصولات متعارف نباشد، محصولِ مدنظر مجوز ورود به بازار غذا را پیدا میکند؛ به عبارت دقیقتر، تنها، پژوهشی میتواند مضربودن یک محصول غذایی جی.ام (بهعنوان نمونه، نوعی ذرت) را نشان دهد که در گروه کنترل، همتایِ معمولیِ آن محصول جی.ام (ذرتهای معمولی) وجود داشته و در مقایسه، وضعیت محصولِ جی.ام بدتر از همتای معمولیاش باشد.
این شرط نهتنها راه را بر بسیاری از نقدهای غیرعلمی میبندد، بلکه دلیلی اخلاقی برای مجوزدادن به محصولات جی.ام فراهم میکند. در ادامه خواهیم دید، به چه میزان، ضررهای «احتمالی» محصولات جی.ام را اخلاقاً میتوان مجاز دانست؛ اما قبل از آن، توجه به ایرادی شایستهی تأمل که از جانب مخالفان محصولات جی.ام مطرح میشود، ضروری است.
بودجهی پژوهشهای مربوط به بیخطربودن محصولات جی.ام
مخالفان محصولات جی.ام معتقدند بودجهی تحقیق روی میزان خطراتی که این محصولات برای سلامتی دارند، از جانب برخی شرکتهای بزرگ تأمین شده است؛ بنابراین، نتایج منتشرشده بهسمت نادیدهگرفتن خطرات و ورود آنها به بازار سودار است؛ به عبارتی، یافتههای پژوهشهایی که ضررداشتن این محصولات را نشان میدهند، بخت کمتری برای چاپشدن پیدا میکنند. این سخن، در حالت کلی، ضرورت انجامدادن پژوهشهای مستقل در این باره را بیشتر میکند؛ اما ایرادی مقبول نیست. دلیل امر، تاریخچهی حدوداً سیسالهی ورود این محصولات به بازار است؛ طی سالهای گذشته، شرکتهای تولیدکنندهی محصولات ارگانیک و غیرِجی.ام، دهها پرونده علیه محصولات جی.ام را به دادگاهها بردهاند و زمان و امکانات کافی را برای آزمودن محصولات جی.ام در آزمایشگاههای خود داشتهاند. احتمال زیاد آن است که چنین پژوهشهایی انجام شده و نتیجهی پژوهشها منفی بوده است؛ زیرا در غیر این صورت، با نشر دادهها در نشریههای معتبر علمی، مدارکی موثق برای عرضه به دادگاهها تهیه میشد. اگر آزمایشهایی جامع در این باره در آزمایشگاههای ایشان انجام نشده است، بیش از آنکه شرکتهای جی.ام را به دستکاری در دادهها متهم کند، کمکاری را متوجه این دسته از شرکتها میکند؛ بهعلاوه، طی این بازهی زمانی، هزاران دانشمند، در سراسر جهان، مشغول چنین آزمایشهایی بودهاند و متهمکردن همهی آنها به همدستی در نشر دادههای نادرست، نوعی نظریهی توطئه است. سازمانهای مستقل، مانند سازمان بهداشت جهانی نیز، در آزمایشهایی بسیار گسترده، سلامت این محصولات را تأیید کردهاند.
محصولات غنیشده: برنج طلایی
در سوی مقابل، محصولاتی داریم که نهتنها ضرر ندارند، بلکه بسیار هم مفید هستند. برنج طلایی، معروفترین و البته، پرحاشیهترین محصول این دسته است. همانطورکه در مقدمه اشاره شد، برنج طلایی دارای سه ژن اضافی نسبت به برنجهای دیگر است که در ساخت بتاکاروتن دخالت دارند. بتاکاروتن از مواد لازم برای تولید ویتامین آ است؛ بنابراین، برنج طلایی میتواند برای مبارزه با کمبود ویتامین آ که 250میلیون نفر از ساکنان کرهی زمین با آن مواجهاند، به کار آید. با طرح ادعاهایی متفاوت، با برنج طلایی مخالفت شده است؛ ازجمله اینکه برنج طلایی سرطانزاست؛ برخلاف ادعای تولیدکنندگان آن، به مقدار کافی بتاکاروتن تولید نمیکند؛ بتاکاروتن تولیدشده از زمان برداشت تا مصرف و بهویژه هنگام پختن، از بین میرود؛ به قصد نسلکشی فقرا در آسیا، طراحی شده و با هدف تخریب کشاورزی و وابستهکردن مردم دنیا به شرکتهای بزرگ بذر وارد بازار شده است. در این گفتار، به نقدهای سیاسی نمیپردازیم؛ تنها، به وجوه سلامت این محصول اشاره میکنیم.
فرض کنید پژوهشی نشان داده است که برخی از مصرفکنندگان برنج طلایی، به سرطان مبتلا شدهاند. دعوی بر آن بود که مصرف این نوع برنج میتواند در افراد سیگاری و کارگرانی که با آزبست کار میکنند، سرطان ایجاد کند. ازآنجاکه سیگار و آزبست سرطانزا هستند، مشخص نبود چه پژوهشی از این دعوی حمایت کرده است که مصرف برنج طلایی و نه مصرف سیگار و/ یا مواجهه با آزبست، در این افراد منجر به سرطان شده است؛ البته، منطقاً ممکن است مصرفکردن برنج طلایی یا هر محصول دیگری، بر شدت سرطانزایی سیگار و آزبست افزوده باشد؛ پس، تنها برای پیشبرد استدلال، فرض را بر این میگذاریم که واقعاً، درصدی از افراد جامعه با مصرفکردن برنج طلایی به سرطان مبتلا میشوند؛ اما در شرایطی که درمجموع و برای کل جامعه، فواید مصرفکردن برنج طلایی بیش از ضررهای آن باشد، ممکن است هنوز توصیهکردن به مصرف آن معقول باشد، همانند واکسیناسیون؛ البته، تاکنون، هیچ شاهدی مبنی بر سرطانزایی این محصول ارائه نشده است و به همین دلیل نیز، در نهایت، این برنج مجوز ورود به بازارهای نیوزلند، استرالیا، کانادا و امریکا را در سال 2018 گرفت؛ درحالیکه این مناطق از نظر کمبود ویتامین آ مشکلی ندارند و کاملاً، در منطقهی سبز قرار گرفتهاند. همین عمل باعث شد، دولت فیلیپین، کشوری که بزرگترین مخالفتها با برنج طلایی در آنجا دیده میشد و از قضا، در منطقهی کاملاً قرمز کمبود ویتامین آ قرار دارد، در 2019م، مجوز ورود این محصول را به بازار صادر کند.
برای برخی مخالفتها با چنین محصولاتی، تبیینهای روانشناختی وجود دارد؛ بهعنوان نمونه، از سویی، پژوهش برای تولید برنج طلایی، اساساً، با سرمایهگذاری بنیاد «راکفلر»[30] آغاز شد؛ از سوی دیگر، انجمنِ «صلح سبز»[31] که عموماً، انجمنی خوشنام است، سردمدار مخالفت با برنج طلایی شد. اطلاعیافتن مردم از این دو خبر، آنها را به مصرفکردن این برنج بدبین میکند؛ تأثیر این خبرها وقتی بیشتر میشود که بدانیم عامل نارنجی[32]، اسم علفکشی بود که آمریکاییها در جنگ ویتنام بهمقدار بسیار زیاد به کار گرفتند تا جنگلهای ویتنام را که محل اختفای ویتکنگها[33] بود، نابود کنند و با نابودی مزارع کشاورزان ویتنامی، دولتمردان آنها را مجبور به تسلیمشدن در جنگ کنند. نتیجهی این اقدامات، کشته و معلولشدن چهارصدهزار ویتنامی بوده و است. این عامل را سه شرکت آمریکایی تولید کردند که یکی از آنها، «مونسانتو»[34] بود. مونسانتو، در حال حاضر، در صدر ده شرکت بزرگ کشاورزی جهان است و ازجمله اقداماتش، تولید برنج طلایی بوده است. دستِبرقضا، رنگ برنج طلایی نیز، متمایل به نارنجی است. این شباهتها نیز ممکن است در انزجار مردم از برنج طلایی اثر گذاشته باشد؛ بنابراین، از منظری روانشناختی، مخالفت عمومی با این محصولات را میتوان درک کرد؛ اما از منظر پزشکی، این محصول نهتنها ضرری ندارد، بلکه بسیار مفید است. در سال 2016م، برای تغییر حالت روانشناختی عمومی، ۱۰۷ نفر از برندگان جایزهی نوبل، عموماً در رشتههای پزشکی و شیمی و فیزیک، نامهای سرگشاده را امضا کردند. آنها به سازمان صلح جهانی و دیگر مخالفان مصرف برنج طلایی، توصیه کرده بودند، دست از مخالفت غیرعلمی با این محصول بردارند و مانع مصرفکردن آن در مناطقی فقیر از آسیا و آفریقا نشوند؛ مناطقی که در آنها 250میلیون نفر با کمبود شدید ویتامین آ دستبهگریباناند؛ بهویژه که یافتهی بزرگتر، وخامت وضعیت کمبود ویتامین آ در جهان را آشکارتر میکرد؛ چراکه نشان میداد، سالانه 670هزار کودک زیر پنج سال، بر اثر کمبود ویتامین آ میمیرند و ۵۰۰هزار نفر هم نابینا میشوند. مخالفتهای بدون وجود دلایل پزشکی، مسئولیت اخلاقی مشارکت در مرگ و نابینایی این افراد را بر دوش مخالفتکنندگان میگذارد.
تحلیل اخلاقی ضررهای احتمالی
فرض کنیم (تنها برای پیشبرد استدلال)، برخی از این محصولات، واقعاً، ضررهایی برای سلامت انسان دارند؛ از اینکه برخی محصولات غذایی جی.ام ضرر دارند، نمیتوان نتیجه گرفت نباید مصرف شوند؛ همانگونهکه از مفیدبودن محصولی برای سلامت، نمیتوان نتیجه گرفت باید مصرف شود. ازآنجاکه این دو دعوی، قدری، غیرشهودی مینمایند، لازم است بیشتر توضیح داده شوند.
اجازه دهید با ارائهی دو مثال، ابتدا، به حالت دوم بپردازیم و بعد، سراغ حالت اول برویم:
مثال نخست: فرض کنید این گزاره صحیح است: «مصرف عصارهی تهیهشده از موجودی درحالانقراض، برای افزایش قوای جنسی انسانها مفید است.» و دادههای تجربی از نوع کارآزماییهای کنترلشدهی تصادفی، به نفع آن است؛ آیا میتوان از این دادهها برای صدور جواز شکار این موجود کمیاب برای تهیهی عصاره استفاده کرد؟ پاسخ، بهوضوح، منفی است. مثالهایی معروف برای این حالت وجود دارد؛ ازجمله، صید ماهی خاویار، شکار بز کوهی و کرگدن تکشاخ و… (البته، میدانیم این شواهد ادعاشده وجود ندارند).
مثال دوم: فرض کنیم این گزاره نیز صحیح است: «حمامکردن در وان مملو از شیر گاو، در جوانسازی پوست مؤثر است.» و در این باره نیز، کارآزماییهای کنترلشدهی بالینی وجود دارد؛ آیا مجاز به این کار هستیم؟ خیر؛ بهویژه اگر تصویر کودکان محروم و زبالهگردهای گرسنه را در نظر آوریم، پاسخِ منفی ما با شدتی بیشتر بیان میشود.
در هر دو مثال، با درنظرگرفتن آسیبی که به دیگری میرسد (مثال اول) یا رنجی که انجامندادن کار میتواند از دوش دیگری بردارد (مثال دوم)، شهود اخلاقی ما پاسخهایی منفی برای پرسشها عرضه میکند. در مثال نخست، «دیگری»، تنها شامل برخی جانوران درحالِانقراض است و در دومی، شامل دستهای از انسانها (و البته، گاوهایی که با وضعیتی سخت در گاوداریهای صنعتی نگهداری میشوند). با واردکردن مفهوم «دیگری»، ممکن است نهتنها مجاز نباشیم، بلکه این عمل را مصداق کامل عملی غیراخلاقی در نظر بگیریم. آنچه از این دو مثال میآموزیم، آن است که در قضاوتهای اخلاقیِ مربوط به مواردی از این سنخ، همواره، باید مفهوم دیگری را نیز وارد کنیم. در این دو مثال، افزودن این مفهوم، قضاوت ما را از سود و زیان محصول برای سلامتی فراتر میبرد.
در نقطهی مقابل، ممکن است محصولی برای سلامتی ضرر داشته باشد، اما با افزودن مفهوم «دیگری» مجاز به استفاده از آن باشیم؛ بهویژه در مواردی که «مجبور» به استفاده از آن هستیم. این حالت از آن نظر حائز اهمیت است که با واردکردن مفهوم «دیگری»، ممکن است بهرغم پذیرش برخی ضررهای بالقوه برای محصولاتِ جی.ام، مصرفکردن آن را مجاز بدانیم.
ابتدا، واکسیناسیون را بهعنوان مثالی معروف در این زمینه در نظر آوریم. همواره، خطر مرگ یا آسیبدیدن، در اثر واکسیناسیون وجود دارد. هرچند این خطر بسیار ناچیز است، نمونههایی فاجعهبار نیز داشتهایم؛ مثلاً، در موردی از واکسیناسیون در آمریکا در سال 1955م، به 40هزار کودک واکسن فلج اطفال زده شد که به علت ایرادی که در واکسن بود، 51 نفر فلج شدند و 5 نفر مردند، از میان اطرافیان این افراد نیز، 115 نفر فلج شدند و 5 نفر مردند؛ اما چرا حوادثی اینچنینی، مانع از معقولبودن توصیهی واکسیناسیون نمیشود؟ زیرا با خودداری از واکسیناسیون، تعداد فلجها و مرگها هزاران برابرِ این تعداد خواهد بود. این استدلال، از اواسط قرن نوزدهم، مطرح شده و کماکان، معتبر است (17).
ازآنجاکه مخالفان محصولات جی.ام، بسیار شبیه مخالفان واکسیناسیون هستند (18)، بجاست قدری این مثال تحلیل شود؛ مخالفان واکسیناسیون میتوانند مرگ هزاران نفر را که واکسن نزدهاند، انکار کنند یا تعداد مرگومیر و مشکلات ناشی از واکسیناسیون را بیش از گزارشها بیان کنند. اگر این سنخ نقدها را که بر نظریهی توطئه مبتنیاند، کنار نهیم، همچنان نقدی فلسفی باقی است؛ اگر واکسیناسیون را انجام ندهیم، بیکنشی ما اجازه میدهد، دیگران بمیرند؛ اما با انجامدادن واکسیناسیون، کنش مستقیم ما، انسانهایی را میکشد و میان این دو، تفاوتی اساسی است. مطابق این نقد، صرف اینکه کشتههای نخست بیش از کشتههای دوماند، کنش ما را اخلاقاً مجاز نمیکند. از منظر این مخالفان، میان فعالانه «آسیبرساندن» و منفعلانه «آسیبرسیدن را بهنظارهنشستن» تفاوت است؛ اولی مسئولیت اخلاقی بیشتری دارد تا دومی. از لحاظ نظری، میتوان این تفاوت را تاحدی پذیرفت (19)؛ اما در مقام عمل و بهویژه با افزودن مفهوم «دیگری»، پذیرش این تمایز در تصمیمگیریهای کلان اجتماعی پیامدهایی نامطلوب خواهد داشت. با واکسننزدن اجازه میدهیم دستهای بزرگ از کودکان بمیرند یا با مشکلاتی اساسی در همهی عمر خود مواجه شوند. با واکسنزدن نیز، برای دستهای کوچک از کودکان مشکلاتی ایجاد خواهد شد و برخی از آنها خواهند مرد. دومی، محصول کنشگری مستقیم ماست و اولی، محصول انفعال و بیکنشی. دومی کسانی را میکشد و اولی اجازه میدهد دستهای بسیار بزرگتر بمیرند؛ اما اگر قرار باشد تمایز میان «آسیبرساندن» و «آسیبرسیدن را بهنظارهنشستن»، در سطح جمعیتی جدی بگیریم و تنها مسئولیت اخلاقی را متوجه «آسیبرساندن» بدانیم، نباید از لحاظ قانونی، اجازهی واکسیناسیون کودکان را صادر کنیم؛ اما نکته اینجاست که وضع قوانین برای مصلحتِ عموم انجام میشود، ولو اینکه نمونههایی از آسیبهای ناخواسته را به همراه داشته باشد. پلیس مانع ادامهی حرکت اتومبیلی میشود که با سرعت غیرمجاز حرکت میکند. این قانون برای پاسداری از جان سرنشینان خودروها وضع شده است. اینکه امکان دارد رانندهی خودرویی، پزشکِ جراحی باشد که برای حفظ جان فردی، با سرعت غیرمجاز رانندگی میکند تا خود را به بیمارستان برساند، باعث نمیشود قانون وضعشده برای «حداکثر سرعت مجاز» غیراخلاقی شود.
بهنحو مشابه، اگر محصولات جی.ام بتوانند آسیبهای واردشده به انسان را در مجموع کاهش دهند، آنگاه، اخلاقاً مجوز صدور جواز بهرهگیری از آنها را داریم؛ البته، سنجشِ صدق مقدم این گزارهی شرطی، به شرایط زمانی و مکانی بستگی دارد و باید در سایهی شواهد جدید، مداوم، بازآزمایی شود. همانطورکه ممکن است با پیشرفتهایی که در ایمنیشناسی رخ میدهد، تولیدکردن واکسن یا انجامدادن واکسیناسیون به شیوههای رایج، دیگر موجه نباشد، ممکن است با پیشرفت در فنون کشاورزی، شیوههای کنونی تولیدات محصولاتِ جی.ام، نسبت به گزینههای جدیدالورود، پرخطر ارزیابی و کنار نهاده شوند. میزان خطر را باید در مقایسه با گزینههای بدیل و با اتخاذ نگاهی جمعیتی سنجید. پزشکی مبتنی بر شواهد نیز، بر اتخاذ رویکرد جمعیتی تأکید دارد.
منابع
- Newton D. GMO foods (seconed ed.). London: Bloomsbury Publishing; 2021. p. 37
- Charmet G. Wheat domestication: lessons for the future. Comptes rendus biologies. 2011; 334(3), 212-20.
- Reeves T G, Cassaday K. History and past achievements of plant breeding. Australian Journal of Agricultural Research. 2002; 53(8), 851-63.
- Dunn LC. A short history of genetics: the development of some of the main lines of thought: 1864-1939. Ames: Iowa State University Press; 1991.
- Kingsbury N. Hybrid: the history and science of plant breeding. Chicago: University of Chicago Press; 2009.
- Wang X, Wang H, Liu S, Ferjani A, Li J, Yan J, et al. Genetic variation in ZmVPP1 contributes to drought tolerance in maize seedlings. Nature Genetics. 2016; 48(10), 1233-41.
- Bergmann-Leitner ES, Leitner WW. Vaccination Using Gene-Gun Technology. Methods Mol Biol. 2015; 1325: 289-302.
- Hamilton JG. Needle phobia: a neglected diagnosis. Journal of Family Practice. 1995; 41(2), 169-82.
- Food, genetically modified. https://www.who.int/foodsafety/areas_work/food-technology/faq-genetically-modified-food/en/ (accessed on: 2022).
- Levin S. Monsanto’s ‘cancer-causing’ weedkiller destroyed my life, dying man tells court, The Guardian. 2018. https://www.theguardian.com/business/2018/jul/23/monsanto-trial-dewayne-johnson-cancer-roundup-weedkiller (accessed on: 2022).
- How GMOs Are Regulated in the United States. https://www.fda.gov/food/agricultural-biotechnology/how-gmos-are-regulated-food-and-plant-safety-united-states (accessed on: 2022).
- Tarazona Jose V, Court-Marques D, Tiramani M, Reich H; Pfeil R, Istace F, et al. Glyphosate toxicity and carcinogenicity: a review of the scientific basis of the European :union: assessment and its differences with IARC. Archives of Toxicology. 2017; 91(8): 2723–43.
- Sherer T B, Betarbet R, Testa CM, Seo BB, Richardson JR, Kim JH, et al. Mechanism of toxicity in rotenone models of Parkinson’s disease. Journal of Neuroscience. 2003; 23(34), 10756-64.
- Myths: Busted–Clearing Up the Misunderstandings about Organic Farming. https://blogs.scientificamerican.com/guest-blog/myths-busted-clearing-up-the-misunderstandings-about-organic-farming/ (accessed on: 2022)
- Haidt J. Moral psychology and the law: How intuitions drive reasoning, judgment, and the search for evidence. Ala. L. Rev. 2012; 64, 867.
- Nicolia A, Manzo A, Veronesi F; Rosellini D. An overview of the last 10 years of genetically engineered crop safety research. Critical Reviews in Biotechnology. 2013; 34 (1), 77–88
- Ballard E. On Vaccination; Its Value and Alleged Dangers. Sydney: Wentworth Press; 1868.
- Senapathy K. The Anti-Vaccine And Anti-GMO Movements Are Inextricably Linked And Cause Preventable Suffering. Forbes. US: Forbes Media LLC; 2017.
- Woollard F, Howard-Snyder F. Doing vs. In: The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2016 Edition). Edward N. Zalta (ed.). https://plato.stanford.edu/archives/win2016/entries/doing-allowing/ (accessed on: 2022).
[1]. Genetically Modified (GM)
[2]. تغییر در نحوهی بیان ژن را «تغییر اپیژنتیکی» میگویند. این تغییر نه ناشی از تغییر در توالی ژنها، بلکه ناشی از عواملی دیگر، ازجمله نحوهی پیچخوردن رشتهی دیانای یا متیلاسیون دیانای است. در ادامه، هرجا از تغییرات ژنتیکی نام برده میشود، منظور تغییرات اپیژنتیکی نیز است.
[3] . Gregor Johann Mendel (1822- 1884)
[4]. Hybrid
[5]. Gene expression
[6]. Stacked GM Plants
[7]. Glyphosate
[8]. Roundup
[9]. Larva
[10]. Cry proteins
[11]. Bacillus thuringiensis
[12]. Bacillus subtilis
[13]. β-Carotene
[14]. Exogenous DNA
[15]. Genetically Modified Organism (GMO)
[16]. Intragenic
[17]. Famigenic
[18]. Linegenic
[19]. Transgenic
[20]. Xenogenic
[21]. Gene Gun
[22]. Tungsten
[23]. Mitochondria
[24]. Biolistics
[25]. Agrobacterium
[26]. Phage
[27]. Rotenone
[28]. Jonathan David Haidt
[29]. Bacillus thuringiensis (Bt)
[30]. The Rockefeller Foundation
[31]. Greenpeace
[32]. Agent Orange
[33]. Viet Cong
[34]. Monsanto