وقتی که از نزدیک جسمی مثل خودکار را لمس می کنید، احساسی را که درک می کنید در اثر اتصال دست با خودکار حاصل میشود و شما آن احساس و حالت خاص را در درون ذهن خود مییابید و اینطور نیست که خودکار در درون ذهن شما فرو رود! هنگام چشیدن، دیدن، شنیدن و بوییدن هم دقیقاً همین اتفاق میافتد و این مزهها، منظرهها، صداها و بوها هستند که در ذهن شما حاضر میشوند و نه اشیایی که آنها را تولید کردهاند! اگر دقت کرده باشید ما میتوانیم بعضی از این منظره ها، بوها یا صداها را بدون اینکه اشیایی وجود داشته باشند، در ذهن خود حاضر کنیم. یا برعکس، خیلی از اوقات ممکن است که دچار خطاهای حسی شویم. مثل زمانی که چوب بلندی را که نصف آن داخل استخر است به صورت شکسته میبینیم! کسی که اطلاعی از قانون شکست نور نداشته باشد، واقعاً فکر می کند که چوب شکسته است. موارد زیاد دیگری از خطاهای حسی وجود دارند که می توانید در لینک داده شده ببینید. بنابراین چیزی را هم که احساس می کنیم، لزوماً در خارج از ذهن وجود ندارد. آزمایش ذهنی مغز درون خمره (brain in a vat) از همین نکته ساده ولی جذاب نشأت گرفته است.
مسئله فوق، دکارت فیلسوف فرانسوی قرن ۱۶ میلادی را هم به خود مشغول کره بود تا جایی که دکارت حتی در مورد وجود خود هم شک کرده بود. البته برای کسی که اهل تفکر باشد، این شک اصلاً خنده دار نیست. اگر خوب فکر کنیم می فهمیم که ارتباط ما با اشیای خارجی از طریق تصاویر، مفاهیم و احساساتی است که در ذهن و درون ما ایجاد میشود و ما به اشیای خارجی دسترسی مستقیم نداریم. بنابراین چطور میتوانیم از وجود اشیای خارج از ذهن و حتی وجود خودمان مطمئن باشیم؟
مغز درون خمره آزمایش ذهنی معروفی است که توسط هیلاری پاتنم فیلسوف آمریکایی در قرن بیستم میلادی مطرح شده و دغدغه دکارت را که رد پای آن در نظریه شیطان فریبکار دکارت دیده میشود، به روشی دیگر مطرح کرده است. انیمیشن حاضر این آزمایش ذهنی را به خوبی توضیح داده است و به راه حل دکارت برای اثبات وجود خودش هم اشاره کرده است. جالب است که این موضوع هنوز هم با وجود اینکه چند قرن از طرح آن گذشته است، دستمایه بحثهای جالبی در حوزه فلسفه، علوم اعصاب و رابطه ذهن و بدن است و ابعاد متنوعی پیدا کرده است و پژوهش در آن میتواند ما را به ابعاد دیگری از ارتباط ذهن و بدن رهنمون کند.
همه دانش آموزان، از سال نهم تحصیل با مبحث دستگاه مختصات دکارتی آشنا میشوند و دانشآموزان رشته علوم انسانی هم در سال یازدهم با اندیشه های دکارت سر و کله میزنند. دیدن این انیمیشن میتواند فهم بهتری از مباحث دکارت برای این دسته از عزیران ایجاد کند. در ادامه میتوانید این انیمیشن را با کارگردانی آقای نینو کریستن و زیرنویس سرویس ترجمه وکنا ببینید. ضمناً ترجمه کامل را هم به صورت جداگانه برای مطالعه بهتر آوردهایم:
« تصور کنید یک شب در هنگام خواب، دانشمندی وارد اتاق شما شود و دارویی به شما تزریق کند و بعد شما را به آزمایشگاه خود ببرد. در ادامه هم کاسه سرتان را با دقت ببرد و مغز را به طور سالم از داخل آن خارج کند و وارد یک محلول نگهدارنده مغز (خمره) کند.
اگر این محلول را به دستگاه خاصی وصل کند که میتواند پالسهای الکتریکی مختلف را به مغز شما بفرستد، آن وقت میتواند هر تصور و حسی که در دنیای واقعی به شما دست میدهد، در شما ایجاد کند. در واقع چون تجربیات ذهنی به وسیله پردازشهای الکتریکی و عصبی در مغز ایجاد میشود، نیازی به بدن نداریم. مثلاً وقتی که شما یک گل را میبینید، چشمهای شما اطلاعات و امواجی را به طور مستقیم به مغزتان می فرستند که به طرز عجیبی می توانید گل را تصور کنید. اما سؤال مهم این است که شما چه نیازی دارید که برای دیدن گل به طرف آن بروید؟ در واقع اگر دانشمند قصه ما بتواند وضعیتهای مشابهی را به طور مصنوعی در مغز ایجاد کنید، دیگر نیازی به بدن ندارید. اتفاقی که در مورد گل افتاد برای موزیک، حس درد و حتی برای عشق هم درست است.
اساساً به وسیله تحریک مغز، شما میتوانید قادر باشید که هر چیزی را درک کنید. حال این سؤال پیش میآید که چگونه میفهمید که ادراکات شما از اشیای واقعی و خارج از ذهن شما ایجاد شده است؟ شاید مغز شما درون یک خمره باشد و یک پزشک در حال ایجاد تصورات مختلف برای شما باشد!
رنه دکارت دانشمند قرن هفدهم، به استدلالی شبیه «مغز درون خمره» آگاه بود. او بعد از تلاشهای بسیار به یک راه حل نسبی رسید تا بتواند حداقل وجود خود انسان را اثبات کند. بنا بر استدلال او، حداقل یک چیز یقینی وجود دارد که هیچ کس نمیتواند در آن شک کند! او میگفت چیزی که الآن در ذهن من وجود دارد، هست. پس من هستم. در واقع هیچ اندیشهای بدون اندیشهکننده وجود ندارد. جمله معروف دکارت این بود : «میاندیشم پس هستم.» ( به لاتین: Cogito ergo sum -کوگیتو ارگو سوم )
اما باز جای این سؤال در مورد اشیای غیر از خودمان باقیست که چگونه ما میفهمیم که این دنیا واقعاً وجود دارد ؟ و آیا شما واقعاً میتوانید مطمئن باشید که یک مغر درون خمره نیستید؟»