به گزارش وکنا، به نقل از نشریه خبری نامه علم و دین، دکتر آرتو پیکاک متخصص شیمی زیستی، عالم الهیات و از چهره های برجسته علم و دین،در شماره های 3 و 4 این نشریه به تبیین آفرینش و رابطه آن با شناخت طبیعت پرداخته است:
علوم طبیعی از الکترو دینامیک کوانتومی تا علم عصب پایه، نوعی احساس تواضع را در ما ترغیب میکنند زیرا اینک در می یابیم که افقهای بی نهایت چه در ذرات اتمی و ابعاد خرد، و چه در کیهان و دیگر ابعاد کلان جهان وجود دارند. امروز به دلیل گستردگی روزافزون این دانشها، پرسشهایی درباره معنا و هدف جهان مطرح میشوند. اگرجه این پرسشها چندی پیش فقط به صورت محدود و درگوشه و کنار به گوش میرسید اما اکنون بسیار رسا و با کوبندگی رعدآسا ما را متوجه خود میسازد. برخی از این پرسشها عبارتند از:
-معنای جهان چیست و غایت آن کدام است؟
-چرا اساسا چیزی وجود دارد؟(در حالی که میتوانست هیچ چیز وجود نداشته باشد؟)
-چرا جهان متضمن زیبایی و عقلانیتی است که داشمندان و هنرمندان را به خود جلب میکند؟
-انسانها به کدام سو پیش میروند؟
از دید خداباوران، معنای جهان در آفرینش آن نهفته است. آفرینش الهی، نوعی ارتباط همیشگی را با مخلوقات دربر دارد و به هیچ وجه، آن گونه که عوام میپندارند در گوشهای از زمان رخ نداده است بلکه خداوند در مسیر رشد و تکامل جهان با «آفرینش مدام» همواره مخلوقات را حفظ مینماید. بیتردید یکی از بنیادیترین پرسشها «پرسش از راز هستی» بوده است. حتی آنان که در زمرهی فیلسوفان شک گرا قرار دارند نیز این پرسش را محور فلسفه میدانند. انسان از ویژگی«امکان وجود» خود و نیز کل جهان آگاه است. بنابراین، طبیعی است که با توجه به ویژگی مزبور، این پرسش مطرح میشود که چرا «انسان و جهان وجود دارند؟». تامل فلسفی بیشتر دربارهی«پرسش از راه هستی» این نکته را آشکار میسازد که پرسش مذکور به هیچ وجه فاقد معنا نیست و پاسخ آن را نمیتوانیم در شبکه علت و معلول طبیعت جویا شویم. باور و پذیرش وجود خدایی که آفریدگار جهان است در حقیقت، نوعی پاسخ به «پرسش از راز هستی» است. در این تبیین، خداوند سرچشمهی «فهم پذیری»[1]، «زیبایی»[2] و «انتظام جهان» تلقی میشود و «هدف» و «معنای» آن را روشن میسازد اما در اینجا نمیتوانیم از این نکته اجتناب کنیم که در عصر حاضر باور ما به آفریدگار چگونه و از چه راهی ممکن است به دست آید؟
اکنون میدانیم جهان، روندی پیوسته از تحول و دگرگونی را به نمایش میگذارد. در این روند، صورتهای نو و سطوح جدیدی از پیچیدگی با خواصی بیپیشینه به وجود میآیند که در این میان، ظهور شعور و خودآگاهی انسان بسیار مهم است. با این وصف باید بگوییم آفرینش خداوند در تار و پود همهی رویدادها و تعاملهایی که علم آنها را آشکار سازد جاری است و به هیچ وجه نباید آفرینش الهی را رویدادی خاص با تاریخی مشخص تلقی نمود بلکه آفرینش در حقیقت نوعی ارتباط همیشگی خداوند با جهان است. همان گونه که بدن ما از قوانین فیزیکی و شیمی پیروی میکند و با وجود این ما از «خودآگاهی»[3] و ارادهی آزاد بهرهمندیم، آفرینش خداوند همراه با قانون مندی شبکه رویدادها و روندهای طبیعت همگی در حقیقت، فعل و صنع خداوند نیز به شمار میآیند. اکنون روشن شده است که در طبیعت، سلسله مراتبی از پیچیدگی وجود دارد به نحوی که افزایش میزان پیچیدگی در ارگانیزمها و موجودات زنده موجب میشود هرگونه تلاش ساده انگارانه برای تبیین «کلها»[4] که صرفا براساس اجزا صورت گیرد، ناموفق باشد. در این موارد، برای ارائه تبیین کارآمد به ناچار باید از مفاهیم نو و روشهای تحلیلی جدید استفاده نماییم. امروزه علوم درباره ارگانیزمهای زنده(چه به صورت انفرادی و چه در چارچوب روابط اجتماعی پیچیده) بیشتر به سوی دیدگاه کل گرایانه[5] پیش میروند. در اعتقاد به آفرینش الهی سزاوار استاین گونه چشم اندازهای جدید دربارهی نظام آفرینش نیز مدنظر قرار گیرند. آفریدگار را نباید موجودی دور دست تلقی کرد که جهان ا پس از ایجاد به حال خود گذاشت؛ بلکه باید روند آفرینش را روندی همیشگی بدانیم که همواره در حال شکفتن استعدادها است. در دانش امروز موارد فراوانی را سراغ داریم که مفاهیم و نظریههای مربوط به سطوح پیچیدهتر را نمیتوانیم به مفاهیم و نظریههایی که برای تبیین سطوح پایین تر به کار میروند تقلیل دهیم. در این گونه موارد، مفاهیم و واژههایی که برای توضیح سطوح پیچیدهتر به کار میروند به واقعیتهای جدید و متمایزی در سطوح مزبور دلالت میکنند که در مراحل پایین تر تحقق ندارند. مثلا DNA ، نوعی قابلیت حقیقی و جدید برای انتقال اطلاعات دارد که این قابلیت را در سطح پایین تر یعنی در نوکلئوتیدهای[6] سازندهی آن مشاهده نمیکنیم.
مشاهدهی تصویری که امروزه علوم طبیعی از جهان ترسیم میکنند یکی از پرشکوهترین و شگفت انگیزترین تجربه های بشر بوده است.علوم طبیعی این نکته را آشکار ساختند که وحدتی عمیق بر جهان حکمفرما است و در عین حال،کثرتی چشمگیر نیز در آن حضور دارد. سرچشمهی کثرت کنونی، همان سادگی و بساطت نخستین در جهان بوده است که ثمرههای تصورنشدنی را به بار آورده است. ساختار درهم تنیده و پیچیدهی امروز جهان در «افت و خیز میدان کوانتومی»[7] و پیوستگی ظریف جهار نیروی بنیادی طبیعت در ده تا پانزده هزار میلیون سال پیش ریشه دارد. این روند، پدیدههای متنوعی را از دورترین کهکشانها تا مادهی ژنتیکی DNA و مغز انسان-یعنی پیچیدهترین سیستم شناخته شدهی جهان-شامل میشود. آنچه گفته شد نشاندهندهی کثرت در وحدت[8] است که در طول زمان تکامل یافت و یکی از ابعاد آفرینش را پدید آورد. ما با چشمان علم جدید، فعالیت امور بالقوهای را مشاهده میکنیم که با گذشت زمان و از صورت های بسیار سادهتر در آغاز جهان سرچشمه گرفتهاند. آفرینش خداوند نه تنها مراحل نخستین جهان بلکه همهی روندهای متعاقب را شامل میشود. به نظر من، دانشمندان در مسیر کشف زیباییها و ظرافتهای شبکهی درهم تنیدهای که خداوند در طول زمان آفریده است مانند شنوندگانی آگاه و دقیقاند که به شکوفاییِ اجزا و ساختار قطعهای از موسیقی گوش فرا میسپارند.
[1] .intelligibility
[2] beauty
[3] .self-consciousness
[4] wholes
[5] holistic
[6] .nucleotides
[7] Fluctuation in the quantum field
[8] .diversity – in- unity